کلمه جو
صفحه اصلی

fraternal


معنی : دوستانه، برادرانه، ائتلافی، اتحادی، برادر وار
معانی دیگر : اخوت آمیز، وابسته به باشگاه و خوابگاه خصوصی دانشجویی، اخوتی

انگلیسی به فارسی

دوستانه، برادرانه، برادر وار، ائتلافی، اتحادی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: fraternally (adv.), fraternalism (n.)
(1) تعریف: of, related to, or like a brother or brothers.

- Their fraternal relationship was stormy when they were boys, but they grew close as adults.
[ترجمه ترگمان] رابطه برادرانه آن ها وقتی که بچه بودند طوفانی بود، اما مثل بزرگ ترها بزرگ می شدند
[ترجمه گوگل] رابطه ی برادرانه آنها وقتی که پسران بودند، طوفانی بودند، اما آنها به اندازه بزرگسالان رشد کردند

(2) تعریف: of, related to, or constituting a men's association organized for social or philanthropic purposes, such as a college fraternity.

• of brothers; brotherly; friendly; of a fraternity, of an association or organization
fraternal means having strong links of friendship with another group of people; a formal word.

مترادف و متضاد

Antonyms: sisterly


Synonyms: congenial, friendly, intimate, kind


دوستانه (صفت)
quiet, friendly, amicable, fraternal, cosh, sociable, blithe, matey

برادرانه (صفت)
fraternal

ائتلافی (صفت)
fraternal, federal

اتحادی (صفت)
fraternal, federal

برادر وار (صفت)
fraternal

brotherly


جملات نمونه

1. fraternal twins
دوقلوهای دو تخمه،دوقلوهای همزادی،دوگانه های همزادی

2. a fraternal organization
سازمان اخوت

3. the fraternal love of jahangir and iraj and i
عشق برادرانه ی من و جهانگیر و ایرج

4. Shall we apply to fraternal factories for help?
[ترجمه ترگمان]آیا باید برای کمک به کارخانه های برادر به کار بریم؟
[ترجمه گوگل]ما برای کمک به کارخانه های برادرانه درخواست می کنیم؟

5. The relative frequency of fraternal twins has halved since 1950.
[ترجمه ترگمان]تعداد نسبی دوقلوها برادر از سال ۱۹۵۰ نصف شده است
[ترجمه گوگل]فرکانس نسبی دوقلوهای برادر از سال 1950 به نصف کاهش یافته است

6. The fraternal spirit seems to be declining in relations between our churches.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که روح برادرانه در روابط میان کلیساهای ما رو به کاهش است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد روح برادری در روابط بین کلیساها کاهش یافته است

7. Little fraternal love existed between these two clandestine arms of government.
[ترجمه ترگمان]عشق برادرانه کوچکی بین این دو بازوی دیگر حکومت وجود داشت
[ترجمه گوگل]بین این دو اسلحه مخفی دولت وجود داشته است

8. My master, King Philip, sends fraternal greetings.
[ترجمه ترگمان]استاد من، شاه فیلیپ، درود fraternal را به شما می فرستد
[ترجمه گوگل]استاد من، پادشاه فیلیپ، سلام برادر را میفرستد

9. They seat warm fraternal greetings to our Party Congress.
[ترجمه ترگمان]آن ها به کنگره حزب ما تبریک گفتند
[ترجمه گوگل]آنها صندلی های گرم برادرانه را به کنگره حزب ما تحویل می دهند

10. Moreover, the system sets a good example to fraternal colleges in Yunnan.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این سیستم یک مثال خوب برای دانشکده های برادرانه در Yunnan دارد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، سیستم نمونه خوبی برای کالج های برادلی در یوننان است

11. In a maternity ward, the fraternal love gave way to gynarchy .
[ترجمه ترگمان]در بخش زایمان، عشق برادرانه به gynarchy راه یافت
[ترجمه گوگل]در یک بخش زاد و ولد، عشق برادری راه را برای مدافعان داد

12. A: Dedication, fraternal love, mutual aid and progress.
[ترجمه ترگمان]پاسخ: عشق متقابل، عشق برادرانه، کمک متقابل و پیشرفت
[ترجمه گوگل]الف: تقدیس، عشق برادر، کمک متقابل و پیشرفت

13. Their social and fraternal ends are sometimes worthy of note as well.
[ترجمه ترگمان]هدف های اجتماعی و برادری آن ها گاهی ارزش توجه را دارند
[ترجمه گوگل]اهداف اجتماعی و برادرانه آنها گاهی نیز ارزش توجه دارند

14. They practice what is known as fraternal polyandry -- where the brothers of one family marry the same woman.
[ترجمه ترگمان]آن ها چیزی را تمرین می کنند که به عنوان polyandry برادر شناخته می شود - - جایی که برادران یک خانواده با یک زن ازدواج می کنند
[ترجمه گوگل]آنها تمریناتی هستند که به عنوان پلی باندی برادرانه شناخته می شوند - جایی که برادران یک خانواده با همان زن ازدواج می کنند

the fraternal love of Jahangir and Iraj and I

عشق برادرانه‌ی من و جهانگیر و ایرج


a fraternal organization

سازمان اخوت


پیشنهاد کاربران

برادرای

غیر همسان
different sex

fraternal are twins but they are not look alike or like together

غیر همسان

دوستانه، خواهرانه، برادرانه، صمیمی

دوستانه برادرانه


کلمات دیگر: