کلمه جو
صفحه اصلی

bluffer

انگلیسی به فارسی

بی نظیر


انگلیسی به انگلیسی

• deceiver, one who bluffs or pretends

جملات نمونه

1. Is he going to jump or is he only bluffing?
[ترجمه ترگمان]اون می خواد بپره یا فقط داره بلوف میزنه؟
[ترجمه گوگل]آیا او قصد دارد پرش کند یا او تنها بلوف است؟

2. However did Mina manage to bluff her way into that job?
[ترجمه ترگمان]با این حال مینا توانست راه خود را به این شغل باز کند؟
[ترجمه گوگل]با این حال مینا توانست راه خود را به این کار منحرف کند؟

3. They suspected this was a double bluff on the part of Cairo Intelligence.
[ترجمه ترگمان]آن ها مظنون بودند که این یک موضع دوگانه در بخش اطلاعات قاهره است
[ترجمه گوگل]آنها مظنون به این امر شدند که بخشی از اطلاعات قاهره بود

4. He was bluffed into supposing I was ill prepared.
[ترجمه ترگمان]به تصور اینکه من آماده بودم بلوف می زد
[ترجمه گوگل]او به تصور من بیمار آماده بود

5. His bluff exterior belied a connoisseur of antiques.
[ترجمه ترگمان]این bluff که از آن بیرون آمده بود، یک خبره antiques بود
[ترجمه گوگل]بیرونی بلف او یک متفکر عتیقه را متهم کرد

6. He says he'll win the race, but he's only bluffing.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که مسابقه را خواهد برد، اما او فقط بلوف می زند
[ترجمه گوگل]او می گوید که او مسابقه را برنده خواهد شد، اما او تنها بلوف است

7. She bluffed me into believing that she was an actress.
[ترجمه ترگمان]بهم گفت باور کنم که اون یه بازیگر بوده
[ترجمه گوگل]او به من اعتقاد داشت که او یک بازیگر است

8. He could bluff his way through any difficulty.
[ترجمه ترگمان]او می توانست هر مشکلی را به او تحمیل کند
[ترجمه گوگل]او می تواند راه خود را از طریق هر مشکلی رفع کند

9. Wade was a hearty, bluff, athletic sort of guy.
[ترجمه ترگمان]وید از ته دل و اهل athletic و اهل ورزش بود
[ترجمه گوگل]واد یک پسر خردمندانه و خشن بود

10. I don't believe he'd really do what he threatens he's only bluffing .
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم واقعا کاری را که تهدید کرده بود انجام دهد
[ترجمه گوگل]من اعتقاد ندارم که او واقعا آنچه را که تهدید می کند انجام می دهد او تنها بلوف است

11. If he asks any difficult questions, you'll have to bluff it out.
[ترجمه ترگمان]اگه سوال سختی پرسید، باید بلوف بزنی
[ترجمه گوگل]اگر او هر گونه سوال دشوار را می پرسد، باید آن را بلع کنید

12. You wouldn't really tell her. You're bluffing!
[ترجمه ترگمان]تو واقعا بهش نگفتی ! تو داری بلوف می زنی
[ترجمه گوگل]شما واقعا او را نمی فهمید شما بلوف!

13. She bluffed the doorman into thinking that she was a reporter.
[ترجمه ترگمان]به دربون گفت که اون یه خبرنگاره
[ترجمه گوگل]او دروازه بان را به فکر کردن که او گزارشگر بود

14. Tony seems to know a lot about music, but sometimes I think he's only bluffing.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که تونی درباره موسیقی خیلی چیزها می داند، اما بعضی وقت ها فکر می کنم فقط دارد بلوف می زند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد تونی به موسیقی بسیار زیادی می داند، اما گاهی اوقات فکر می کنم او فقط بلوف است

15. He is kind and friendly despite his rather bluff manner.
[ترجمه ترگمان]با وجود این بلوف کوتاه او مهربان و دوستانه است
[ترجمه گوگل]او با وجود شیوه ای غریبش مهربان و دوست داشتنی است

پیشنهاد کاربران

خالی بند


کلمات دیگر: