کلمه جو
صفحه اصلی

dud


معنی : ادم مهمل، نوعی پارچه پشمی، ترقه خراب، هر چیز خراب، منفجر نشده
معانی دیگر : شکست خورده، بی عرضه، ناموفق، (عامیانه) بی ارزش، پوچ، بی محل، (بمب یا گلوله ی توپ و غیره که منفجر نمی شود) خراب، معیوب، بمب آکمند، پوک

انگلیسی به فارسی

نوعی پارچه پشمی، منفجر نشده، آدم مهمل، ترقه خراب، هرچیز خراب


دود، نوعی پارچه پشمی، ادم مهمل، ترقه خراب، هر چیز خراب، منفجر نشده


انگلیسی به انگلیسی

• person or thing which does not succeed, failure, loser; bore; (slang) clothing (usually duds)
counterfeit; unsuccessful; not satisfactory, cannot be used
you say that something is dud or a dud when it does not work properly; an informal word.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] خراب - نوعی پارچه پشمی

مترادف و متضاد

failure


ادم مهمل (اسم)
bobtail, dud

نوعی پارچه پشمی (اسم)
dud

ترقه خراب (اسم)
dud

هر چیز خراب (اسم)
dud

منفجر نشده (صفت)
dud

Synonyms: bomb, bummer, bust, debacle, flop, lemon, loser, washout


Antonyms: success


جملات نمونه

1. he wrote dud checks and then committed suicide
چک های بی محل کشید و سپس خودکشی کرد.

2. the meeting was a complete dud
گردهمایی کاملا ناموفق بود.

3. Are there any more batteries? This one's a dud.
[ترجمه ترگمان]باطری دیگه ای هم هست؟ این یکی خراب شد
[ترجمه گوگل]آیا باتری بیشتر وجود دارد؟ این یک خراش است

4. The new manager is a complete dud.
[ترجمه ترگمان]مدیر جدید یک dud کامل است
[ترجمه گوگل]مدیر جدید، کامل است

5. He replaced a dud valve.
[ترجمه ترگمان] اون یه سرپوش بذاره
[ترجمه گوگل]او یک شیر آب را جایگزین کرد

6. This battery is a dud.
[ترجمه ترگمان] این باتری خراب شده
[ترجمه گوگل]این باتری یک لقمه است

7. Only if there was no card or a dud card would the car be photographed as evidence for prosecution.
[ترجمه ترگمان]تنها در صورتی که هیچ کارت یا کارت dud وجود نداشته باشد، از اتومبیل به عنوان مدرک برای پی گرد قانونی عکس گرفته می شود
[ترجمه گوگل]فقط اگر کارت یا یک کارت خالی وجود نداشته باشد، اتومبیل به عنوان مدرک برای پیگرد قانونی عکسبرداری می شود

8. A dud for most of the year, with peaks at the start of the school year and at Christmas.
[ترجمه ترگمان]یک dud بیشتر در طول سال با قله های در آغاز سال تحصیلی و در کریسمس
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از سالها، با قله ها در آغاز سال تحصیلی و در کریسمس

9. Pauley's last performance was a major dud.
[ترجمه ترگمان]آخرین اجرای نمایش اجر بزرگی بود
[ترجمه گوگل]آخرین اجرای Pauley یکی از بزرگترین آلبوم ها بود

10. The mine was a dud.
[ترجمه ترگمان] مال من یه خراب بود
[ترجمه گوگل]این معدن بود

11. Critics have labeled the new telescope a dud.
[ترجمه ترگمان]منتقدان تلسکوپ جدید را a نامیده اند
[ترجمه گوگل]منتقدان، تلسکوپ جدیدی را به نام 'دود' نام گذاری کرده اند

12. But the diamond dealer sold them dud gems and paid dearly for it.
[ترجمه ترگمان]اما فروشنده الماس آن ها را با سنگ های قیمتی فروخت و بهای گزافی بابت آن پرداخت
[ترجمه گوگل]اما فروشنده الماس آنها را سنگهای قیمتی فروخت و برای آن بهای سنگینی پرداخت

13. The whole plan turned out to be a dud.
[ترجمه ترگمان] کل نقشه خراب شد
[ترجمه گوگل]کل برنامه معلوم شد

14. In offices, the arguments for the token dud are even stronger.
[ترجمه ترگمان]در دفاتر، استدلالات for حتی قوی تر هستند
[ترجمه گوگل]در دفاتر، استدلال برای نشانه شناخته شده حتی قوی تر است

15. The defining characteristic of a true dud is that he or she resists improvement staunchly.
[ترجمه ترگمان]مشخصه تعریفی یک dud واقعی این است که او در برابر بهبود وفادارانه مقاومت می کند
[ترجمه گوگل]ویژگی مشخصی از یک حقیقت واقعی این است که او به طور موثری مقاومت میکند

The meeting was a complete dud.

گردهمایی به‌طور کامل ناموفق بود.


He wrote dud checks and then committed suicide.

چک‌های بی‌محل کشید و سپس خودکشی کرد.


پیشنهاد کاربران

dud ( علوم نظامی )
واژه مصوب: مهمات عمل نکرده
تعریف: مهماتی که از ابتدا آن طور که باید مسلح نشده یا پس از مسلح شدن عمل نکرده است

شکست
هر چیزی که موفق عمل نکند : مثل باتری ، ترقه ، بمب و . . .

مزخرف. به درد نخور

بی مصرف


کلمات دیگر: