1. ambition made macbeth kill the king
جاه طلبی مکبث را وادار به کشتن شاه کرد.
2. her ambition was to become a physician
هدف عالی او این بود که پزشک بشود.
3. vaulting ambition
جاه طلبی زیاده از حد
4. to annihilate another's ambition
بلند پروازی کسی را خنثی کردن
5. to set bounds to ambition
برای جاه طلبی حدودی معلوم کردن
6. abbas was a man of ambition and energy
عباس مردی بلندهمت و پویا بود.
7. Ambition, in a private man a vice, is in a prince, a virtue.
[ترجمه ترگمان]جاه طلبی، در یک مرد خصوصی، یک گناه، در یک شاهزاده است
[ترجمه گوگل]تعجب، در یک مرد خصوصی یک معیار، در شاهزاده، فضیلت است
8. Until all is over one's ambition never dies.
[ترجمه ترگمان]تا وقتی که همه چیز تمام شود، جاه طلبی هیچ وقت نخواهد مرد
[ترجمه گوگل]تا زمانی که همه چیز بیش از جاه طلبی باشد، هرگز نمی میرد
9. Ambition never dies until there is no way out.
[ترجمه مهدی] آرزو نمی میرد تا راهی برای محقق شدن بیابد
[ترجمه ترگمان]جاه طلبی تا وقتی که راهی برای بیرون رفتن وجود نداره، هیچ وقت نمی dies
[ترجمه گوگل]آرزوی هرگز نمی میرد تا راه بیرون برود
10. His greatest ambition is to sail round the globe.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین آرزویش این است که دور کره زمین حرکت کند
[ترجمه گوگل]بزرگترین جاه طلبی او این است که به دور دنیا سفر کند
11. Her prime motive was personal ambition.
[ترجمه ترگمان]انگیزه اصلی او جاه طلبی شخصی بود
[ترجمه گوگل]انگیزه اصلی او جاه طلبی شخصی بود
12. She's a woman of driving ambition.
[ترجمه ترگمان]او زن جاه طلبی است
[ترجمه گوگل]او یک زن جاه طلبی است
13. Reynolds has never concealed his ambition to be the top dog.
[ترجمه ترگمان]رنلدز هرگز جاه طلبی خود را برای این که مهم ترین سگ باشد پنهان نکرده است
[ترجمه گوگل]رینولدز هرگز جاه طلبی خود را به عنوان سگ برتر ندیده است
14. Her ambition and dogged determination ensured that she rose to the top of her profession.
[ترجمه ترگمان]جاه طلبی و عزم جزم او تضمین می کرد که او به بالاترین حد حرفه خود رسیده باشد
[ترجمه گوگل]جاه طلبی و رضایت زناشوئی او اطمینان داد که او به بالاترین مقام حرفه اش برسد
15. She fulfilled her ambition to become the first woman to run the 000 metres in under 30 minutes.
[ترجمه ترگمان]او آرزوی خود را برای تبدیل شدن به اولین زنی که در عرض ۳۰ دقیقه موفق به اجرای ۱،۰۰۰ متر شد، انجام داد
[ترجمه گوگل]او قصد خود را برای تبدیل شدن به اولین زن برای اجرای 000 متر در کمتر از 30 دقیقه انجام داد
16. She's got a lot of ambition.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی جاه طلبی داره
[ترجمه گوگل]او جاهطلبانه است
17. He's always had a burning ambition to start his own business.
[ترجمه ترگمان]او همیشه برای شروع کار خودش یک آرزو سوزان داشته
[ترجمه گوگل]او همیشه جاهطلبانه برای شروع کسب و کار خود بود