کلمه جو
صفحه اصلی

pretty much


تقریبا

انگلیسی به فارسی

تقریبا


جملات نمونه

1. Franklin was free to do pretty much whatever he pleased.
[ترجمه ترگمان]فرانکلین آزاد بود که هر کاری که دوست داره بکنه
[ترجمه گوگل]فرانکلین آزاد بود که تقریبا هر آنچه را که خواسته بود انجام دهد

2. His new government looks pretty much like the old one.
[ترجمه امیر] دولت جدیدش تقریبا شبیه اون ( دولت ) قدیمیه بود
[ترجمه ترگمان]دولت جدید او بسیار شبیه به یک دوست قدیمی است
[ترجمه گوگل]دولت جدیدش خیلی شبیه به یک ساله قدیمی است

3. The software is pretty much there - it just needs a little tweaking.
[ترجمه ترگمان]نرم افزار خیلی آنجا کار می کند - فقط به کمی تغییر نیاز دارد
[ترجمه گوگل]این نرم افزار تقریبا وجود دارد - فقط نیاز به یک تست کوچک دارد

4. The guard left us pretty much alone.
[ترجمه مائده حوایی] نگهبان تقریبا ما را تنها گذاشت و رفت.
[ترجمه ترگمان]نگهبان ما رو خیلی تنها گذاشت
[ترجمه گوگل]نگهبان ما را تنها به تنهایی ترک کرد

5. He is pretty much pulled down by his illness.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]او تقریبا از بیماری او کشیده شده است

6. The city is pretty much plain vanilla.
[ترجمه ترگمان]شهر از طعم وانیل - ه
[ترجمه گوگل]شهر بسیار وانیل ساده است

7. They're all pretty much the same.
[ترجمه ترگمان]همه شون مثل هم هستن
[ترجمه گوگل]همه آنها تقریبا یکسان هستند

8. The result was pretty much to be expected.
[ترجمه ترگمان]نتیجه خیلی چیزها بود که انتظارش می رفت
[ترجمه گوگل]نتیجه بسیار انتظار میرفت

9. The two are pretty much the same.
[ترجمه ترگمان] این دوتا هم مثل هم هستن
[ترجمه گوگل]این دو تقریبا یکسان هستند

10. Nothing really changes around here. One day is pretty much like the next.
[ترجمه ترگمان]در اینجا هیچ چیز تغییر نمی کند یک روز تقریبا مثل روز بعد است
[ترجمه گوگل]هیچ چیز واقعا در اینجا تغییر نمی کند یک روز تقریبا شبیه بعدی است

11. One dog looks pretty much like another to me.
[ترجمه ترگمان]یک سگ به نظر من خیلی شبیه یک سگ است
[ترجمه گوگل]یک سگ به نظر بسیار شبیه به دیگری برای من است

12. She was pretty much raised by a grandfather she calls an anarchist and studied cultural anthropology at the University of Wisconsin.
[ترجمه ترگمان]او توسط یک پدربزرگ بسیار بزرگ شده بود که یک هرج و مرج طلب می کرد و انسان شناسی فرهنگی را در دانشگاه ویسکانسین مطالعه می کرد
[ترجمه گوگل]او تقریبا توسط یک پدربزرگش به نام آنارشیست و انسان شناسی فرهنگی در دانشگاه ویسکانسین را مطرح کرد

13. In either case, the outcome is pretty much a sure thing.
[ترجمه ترگمان]در هر دو مورد، نتیجه کاملا یک چیز مطمئن است
[ترجمه گوگل]در هر صورت، نتیجه یک چیز کاملا مطمئن است

14. We pretty much accept without protest the idea that part-time workers will get paid less.
[ترجمه ترگمان]ما بدون اعتراض به این ایده که کارگران نیمه وقت حقوق کمتری دریافت خواهند کرد، می پذیریم
[ترجمه گوگل]ما تقریبا بدون اعتراض به این ایده که کارگران نیمه وقت کمتر پرداخت می کنند را قبول می کنیم

15. Doyle, a passionate man who says pretty much what he thinks, has upset more than a few with his assessments.
[ترجمه ترگمان]دویل، یک مرد پر شور که به نظر خودش خیلی چیزها را می گوید، بیش از چند نفر را با ارزیابی های خودش ناراحت کرده است
[ترجمه گوگل]دایل، یک مرد پرشور که تقریبا چیزی را که او می فهمد می گوید، بیش از چند نفر با ارزیابی هایش ناراحت است

پیشنهاد کاربران

:pretty much/ well/ near
mostly
very nearly
for the most part
almost
just about

بسیار زیاد، اکثرا، به خوبی، مکررا، به دفعات

from Oxford Languages:
very nearly


کلمات دیگر: