(adjective) ارزیابی
evaluative
(adjective) ارزیابی
انگلیسی به فارسی
ارزیابی
انگلیسی به انگلیسی
• serving to assess or evaluate
جملات نمونه
1. Nevertheless, these affective and evaluative parochial and subject patterns have cognitive consequences.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، این الگوهای احساسی و ارزیابی و الگوهای موضوعی دارای پیامدهای شناختی هستند
[ترجمه گوگل]با این وجود، این الگوها و شیوه های عرفانی و ارزیابی، پیامدهای شناختی دارند
[ترجمه گوگل]با این وجود، این الگوها و شیوه های عرفانی و ارزیابی، پیامدهای شناختی دارند
2. Evaluative core beliefs, however, are often highly subjective.
[ترجمه ترگمان]با این حال، باورهای محوری ارزیابی کننده اغلب بسیار ذهنی هستند
[ترجمه گوگل]با این حال، باورهای هسته ای ارزشمندی اغلب بسیار ذهنی هستند
[ترجمه گوگل]با این حال، باورهای هسته ای ارزشمندی اغلب بسیار ذهنی هستند
3. This method is akin to evaluative action research, described on p.
[ترجمه ترگمان]این روش شبیه به تحقیق عمل ارزیابی است که در صفحه P شرح داده شد
[ترجمه گوگل]این روش شبیه به تحقیقات عملیاتی ارزیابی است، که در p شرح داده شده است
[ترجمه گوگل]این روش شبیه به تحقیقات عملیاتی ارزیابی است، که در p شرح داده شده است
4. He is cursed with this evaluative frame of mind.
[ترجمه ترگمان] اون با این قالب تهی از ذهن نفرین شده است
[ترجمه گوگل]او با این چارچوب ارزیابی ذهنی لعنت شده است
[ترجمه گوگل]او با این چارچوب ارزیابی ذهنی لعنت شده است
5. The following paragraphs describe these cognitive, affective, and evaluative orientations.
[ترجمه ترگمان]پاراگراف های بعدی این جهت گیری های شناختی، عاطفی و ارزیابی کننده را شرح می دهند
[ترجمه گوگل]پاراگراف های زیر این اهداف شناختی، عاطفی و ارزیابی را توصیف می کنند
[ترجمه گوگل]پاراگراف های زیر این اهداف شناختی، عاطفی و ارزیابی را توصیف می کنند
6. Finally, an evaluative orientation involves your synthesis of facts and feelings into a judgment about some political phenomenon.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، یک جهت گیری ارزیابی شامل سنتز شما از واقعیت ها و احساسات به قضاوت در مورد برخی از پدیده های سیاسی است
[ترجمه گوگل]در نهایت، یک جهت گیری ارزشمندی شامل ترکیب سنتز حقایق و احساسات به قضاوت در مورد برخی از پدیده های سیاسی می شود
[ترجمه گوگل]در نهایت، یک جهت گیری ارزشمندی شامل ترکیب سنتز حقایق و احساسات به قضاوت در مورد برخی از پدیده های سیاسی می شود
7. Note: This is a descriptive, not evaluative introduction.
[ترجمه ترگمان]نکته: این یک مقدمه توصیفی است، نه مقدمه
[ترجمه گوگل]نکته: این یک معرفی توصیفی و ارزیابی نیست
[ترجمه گوگل]نکته: این یک معرفی توصیفی و ارزیابی نیست
8. This paper discusses the narrative and evaluative comments making use of metalingual and metalinguistic devices and proposes that such devices play important roles in narrative fiction.
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد تفسیر و ارزیابی نظرات making و metalinguistic بحث می کند و پیشنهاد می کند که چنین وسایلی نقش مهمی در داستان روایت ایفا می کنند
[ترجمه گوگل]در این مقاله، نظرات روایت و ارزیابی با استفاده از دستگاه های فلزکاری و فلزکاری مورد بحث قرار می گیرد و پیشنهاد می کند که چنین دستگاه هایی نقش مهمی در داستان های روایت ایفا می کنند
[ترجمه گوگل]در این مقاله، نظرات روایت و ارزیابی با استفاده از دستگاه های فلزکاری و فلزکاری مورد بحث قرار می گیرد و پیشنهاد می کند که چنین دستگاه هایی نقش مهمی در داستان های روایت ایفا می کنند
9. The evaluative result accords with the qualitative practical conclusion.
[ترجمه ترگمان]نتایج ارزیابی با نتیجه عملی کیفی همخوانی دارد
[ترجمه گوگل]نتیجه ارزیابی با نتیجه گیری کیفی کیفی همراه است
[ترجمه گوگل]نتیجه ارزیابی با نتیجه گیری کیفی کیفی همراه است
10. Objective To evaluative the clinical value of hysterosalpingography at the same time the joint fluid under fluoroscopic guidance through the oral treatment of tubal obstruction.
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی ارزش بالینی of در همان زمان سیال مشترک تحت راهنمایی fluoroscopic از طریق درمان دهانی انسداد tubal
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی ارزش بالینی هیستروسالپیگنوگرافی در عین حال مایع مفصل تحت هدایت فلوروسکوپی از طریق درمان خوراکی انسداد لوله ای است
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی ارزش بالینی هیستروسالپیگنوگرافی در عین حال مایع مفصل تحت هدایت فلوروسکوپی از طریق درمان خوراکی انسداد لوله ای است
11. Sixthly, putting forward the Geographical Probe Learning's quality evaluative principles, standards and methods. "
[ترجمه ترگمان]Sixthly، اصول ارزیابی کیفیت آموزشی، استانداردها و روش ها را به جلو بر می دارد \"
[ترجمه گوگل]ششم، ارائه اصول، معیارها و روش های ارزیابی کیفی آموزش ژئوفیزیک '
[ترجمه گوگل]ششم، ارائه اصول، معیارها و روش های ارزیابی کیفی آموزش ژئوفیزیک '
12. The formation of evaluative government has become a common characteristic of worldwide public educational system reform.
[ترجمه ترگمان]تشکیل دولت ارزیابی به یکی از مشخصه مشترک اصلاحات سیستم آموزشی عمومی جهانی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]شکل گیری دولت ارزیابی شده، یک ویژگی مشترک از اصلاحات نظام آموزشی عمومی در سراسر جهان است
[ترجمه گوگل]شکل گیری دولت ارزیابی شده، یک ویژگی مشترک از اصلاحات نظام آموزشی عمومی در سراسر جهان است
13. The main rhythm of future evaluative work is promoting connotative construction based on the work of.
[ترجمه ترگمان]آهنگ اصلی کار ارزیابی آینده در حال ترویج ساخت connotative براساس کار است
[ترجمه گوگل]ریتم اصلی کار ارزیابی آینده، ترویج ساخت و ساز وابسته بر اساس کار است
[ترجمه گوگل]ریتم اصلی کار ارزیابی آینده، ترویج ساخت و ساز وابسته بر اساس کار است
14. As a complicated system evaluative process, the evaluation of coast - line involve many evaluative index an factors.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک فرآیند ارزیابی سیستم پیچیده، ارزیابی خط ساحلی شامل بسیاری از عوامل ارزیابی کننده است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک سیستم ارزیابی سیستم پیچیده، ارزیابی خط ساحلی شامل بسیاری از شاخص های ارزیابی یک عوامل است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک سیستم ارزیابی سیستم پیچیده، ارزیابی خط ساحلی شامل بسیاری از شاخص های ارزیابی یک عوامل است
15. The literary judge uses many evaluative terms.
[ترجمه ترگمان]داور ادبی از بسیاری از عبارات ارزیابی استفاده می کند
[ترجمه گوگل]قاضی ادبی از اصطلاحات ارزشمندی استفاده می کند
[ترجمه گوگل]قاضی ادبی از اصطلاحات ارزشمندی استفاده می کند
پیشنهاد کاربران
ارزیابی شده
ارزیابی کننده
ارزش گذارانه
ارزیابانه
تحلیلی.
تخمینی.
تخمینی.
of, denoting, or based on an act of evaluating
expressing an attitude or value judgment
emotive
expressing an attitude or value judgment
emotive
تحلیل گر
ارزیاب کننده
ارزیاب کننده
Adjective :
ارزیابی کننده
تحلیل کننده
بررسی کننده
ارزشیابی کننده
به عنوان مثال :
An evaluative report : یک گزارش ارزشیابی
ارزیابی کننده
تحلیل کننده
بررسی کننده
ارزشیابی کننده
به عنوان مثال :
An evaluative report : یک گزارش ارزشیابی
حسابگر
ارزش بار
کلمات دیگر: