کلمه جو
صفحه اصلی

chairperson


رئیس جلسه (مرد یا زن)

انگلیسی به فارسی

رئیس جلسه (مرد یا زن)


رئیس


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who presides over a board, meeting, committee, or the like.
مشابه: chairman

• person who presides over something; person who presides over a meeting; person who presides a committee; chief officer of a company
the chairperson of a meeting, committee, or organization is the person in charge of it.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] رئیس

مترادف و متضاد

person in charge of proceedings


Synonyms: administrator, captain, chair, director, introducer, leader, moderator, monitor, president, presider, principal, prolocutor, speaker, spokesperson, symposiarch


جملات نمونه

1. The chairperson has the casting / deciding vote.
[ترجمه ترگمان]این رئیس رای تصمیم گیرنده \/ تصمیم گیری را دارد
[ترجمه گوگل]رئیس رأی گیری ریخته گری / تصمیم گیری دارد

2. We chose Paul Stubbs to be chairperson.
[ترجمه ترگمان]ما پل Stubbs را انتخاب کردیم که رئیس باشد
[ترجمه گوگل]ما پل Stoubbs را انتخاب کردیم که رئیس باشیم

3. We chose Paul Stubbs as / for chairperson.
[ترجمه ترگمان]ما پل Stubbs را به عنوان رئیس انتخاب کردیم
[ترجمه گوگل]ما Paul Stubbs را به عنوان رئیس / انتخاب کردیم

4. The chairperson brought the meeting to a close.
[ترجمه ترگمان]رئیس جلسه را به یک جلسه نزدیک کرد
[ترجمه گوگل]رئیس جلسه را به پایان رساند

5. Eve Johnson has stepped down as chairperson.
[ترجمه ترگمان]ای و جانسون به عنوان رئیس استعفا داد
[ترجمه گوگل]ایو جانسون به عنوان رئیس کمپین انتخاب شده است

6. Only if the chairperson resigns will we be able to restore the confidence of our members.
[ترجمه ترگمان]تنها در صورتی که رئیس استعفا دهد، ما قادر خواهیم بود اعتماد اعضای خود را بازگردانیم
[ترجمه گوگل]فقط اگر رئیس به استعفا برسد، ما توانستیم اعتماد اعضای ما را بازگردانیم

7. The committee's chairperson is facing a possible ouster.
[ترجمه ترگمان]رئیس این کمیته با اخراج احتمالی مواجه است
[ترجمه گوگل]رئیس کمیته مواجه با یک سرنگونی احتمالی است

8. The committee's chairperson is to be relieved of her duties.
[ترجمه ترگمان]رئیس این کمیته قرار است از وظایف خود برکنار شود
[ترجمه گوگل]رئیس کمیته باید از وظایفش آزاد شود

9. She's the chairperson of the safety committee.
[ترجمه ترگمان]اون مسئول کمیته امنیتی است
[ترجمه گوگل]او رئیس کمیته ایمنی است

10. The chairperson proposed a vote of thanks to the volunteers.
[ترجمه ترگمان]رئیس به لطف داوطلبان رای داد
[ترجمه گوگل]رئیس این رأی را از داوطلبان دریافت کرد

11. Sally Palmer will be continuing as chairperson this autumn.
[ترجمه ترگمان]سلی پالمر در پاییز امسال به عنوان رئیس ادامه خواهد یافت
[ترجمه گوگل]سالی پالمر همچنان به عنوان رئیس این پاییز ادامه خواهد یافت

12. The Chairperson opened the proceedings with a short speech.
[ترجمه ترگمان]رئیس دادگاه جلسه را با یک سخنرانی کوتاه آغاز کرد
[ترجمه گوگل]رئیس جلسه را با یک سخنرانی کوتاه آغاز کرد

13. The chairperson fielded technical questions that she could not answer herself.
[ترجمه ترگمان]رئیس به سوالات تکنیکی پاسخ داد که نمی توانست به خود پاسخ دهد
[ترجمه گوگل]رئیس سوالات فنی را مطرح کرد که قادر به پاسخ دادن به خودش نبود

14. The chairperson always has the deciding vote.
[ترجمه ترگمان]رئیس دادگاه همیشه رای تصمیم گیری دارد
[ترجمه گوگل]رئیس همیشه رای حاکم است

15. The chairperson extended a warm welcome to the guest speaker.
[ترجمه ترگمان]رئیس یک خوشامد گرم به سخنگوی مهمان تمدید کرد
[ترجمه گوگل]رئیس به سخنران مهمان خوش آمد گفت

پیشنهاد کاربران

رئیس جلسه

رهبر

رئیس ، رهبر

مدیر

رئیس ، رهبر، مدیر

رئیس ( جلسه )

# They chose him as chairperson
# The final decision rests with the chairperson


کلمات دیگر: