1. they characterize anyone who disagrees with them as a traitor
آنان هرکس را که با آنها مخالف باشد خائن توصیف می کنند.
2. How would you characterize the mood of the 1990s?
[ترجمه ترگمان]حالت دهه ۱۹۹۰ را چگونه توصیف می کنید؟
[ترجمه گوگل]چگونه خلق و خوی دهه 1990 را توصیف می کنید؟
3. Bright colours and bold strokes characterize his early paintings.
[ترجمه ترگمان]رنگ های روشن و ضربه های پررنگ نقاشی های او را مشخص می کنند
[ترجمه گوگل]رنگ های روشن و سوت های جسورانه نقاشی های او را مشخص می کند
4. Both characterize connections in reality and both give an account of the character of our beliefs about them.
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها ارتباطات را در واقعیت مشخص می کنند و هر دو به شخصیت باورهای ما در مورد آن ها توجه می کنند
[ترجمه گوگل]هر دو اتصالات را در واقعیت مشخص می کنند و هر دو به شخصیت باورهای ما درباره آنها می پردازند
5. Scientists characterize the humanities as uncertain, vague and irrelevant.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان علوم انسانی را به عنوان نامطمئن و نامربوط توصیف می کنند
[ترجمه گوگل]دانشمندان علوم انسانی را به عنوان نامطمئن، مبهم و بی ربط مشخص می کنند
6. In consequence, simple statistical techniques are used to characterize the grain size distribution data.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، از تکنیک های آماری ساده برای مشخص کردن داده های توزیع اندازه دانه استفاده می شود
[ترجمه گوگل]در نتیجه، تکنیک های آماری ساده برای توصیف داده های توزیع اندازه دانه استفاده می شود
7. The problem arose of how best to characterize the booklet for teachers.
[ترجمه ترگمان]این مشکل ناشی از این است که چگونه میتوان دفترچه را برای معلمان طبقه بندی کرد
[ترجمه گوگل]مشکل این است که چگونه بهترین توصیف کتابچه برای معلمان
8. His opponents have tried to characterize him as indifferent to the concerns of the working class.
[ترجمه ترگمان]مخالفان او سعی کرده اند تا او را نسبت به نگرانی های طبقه کارگر نشان دهند
[ترجمه گوگل]مخالفان او سعی کرده اند او را به نگرانی های طبقه کارگر بی تفاوت نشان دهند
9. In the pages that follow I will characterize some of the more obvious signs of a badly organized and motivated operation.
[ترجمه ترگمان]در صفحاتی که از من پیروی می کنند، برخی از نشانه های آشکار یک عمل بد سازمان یافته و با انگیزه را مشخص خواهم کرد
[ترجمه گوگل]در صفحاتی که دنبال میکنم، برخی از علائم واضحتری از عملیات بدرستی سازمان یافته و انگیزه را توصیف می کنند
10. Improve laboratory capabilities to identify and characterize emerging pathogens.
[ترجمه ترگمان]بهبود قابلیت های آزمایشگاهی برای شناسایی و شناسایی عوامل pathogens در حال ظهور
[ترجمه گوگل]بهبود توانایی های آزمایشگاهی برای شناسایی و شناسایی پاتوژن های در حال ظهور
11. Another way to characterize these deepening levels of concentration is by the amount of time the mind can remain undisturbed.
[ترجمه ترگمان]یک راه دیگر برای مشخص کردن این سطوح عمیق غلظت، مقدار زمانی است که ذهن می تواند دست نخورده باقی بماند
[ترجمه گوگل]راه دیگری برای توصیف این سطوح عمیق غلظت، از لحاظ زمانی است که ذهن می تواند درهم شکسته باقی بماند
12. Can you characterize your own political belief system?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید سیستم اعتقادی سیاسی خود را مشخص کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید سیستم اعتقادات سیاسی خود را مشخص کنید؟
13. A lot of people characterize romance as trashy books.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم داستان عاشقانه را به عنوان کتاب بی ارزش توصیف می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد عاشقانه را به عنوان کتابهای ناپسند توصیف می کنند
14. Some of them we would characterize as networks, others as staff support / staff development cooperatives.
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها ما را به عنوان شبکه ها، دیگران به عنوان حمایت از تعاونی توسعه کارکنان \/ کارکنان توصیف می کنیم
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها ما را به عنوان شبکه ها، بعضی دیگر به عنوان پشتیبانی کارکنان / تعاونی های کارکنان تعریف می کنند
15. What concepts can be used to characterize those systems that are not democratic?
[ترجمه ترگمان]کدام مفاهیم می توانند برای مشخص کردن سیستم هایی که دموکراتیک نیستند مورد استفاده قرار گیرند؟
[ترجمه گوگل]چه مفاهیمی می تواند برای توصیف سیستم هایی که دموکراتیک نیستند استفاده شود؟