1. the inconsistency of the details of his explanation made us suspicious
تناقض جزئیات توضیح او،ما را مشکوک کرد.
2. His worst fault was his inconsistency.
[ترجمه ترگمان]بدترین عیب و inconsistency این بود که این تناقض داشته باشد
[ترجمه گوگل]بدترین اشتباه او، ناسازگاری او بود
3. The amendment will remove the inconsistency between the two laws.
[ترجمه ترگمان]این اصلاحیه بی ثباتی بین دو قانون را حذف خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این اصلاحیه ناسازگاری بین دو قانون را حذف خواهد کرد
4. There is some inconsistency between the witnesses' evidence and their earlier statements.
[ترجمه ترگمان]تناقض بین شواهد شهادت شهود و اظهارات قبلی آن ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]برخی شواهد شاهدانه و اظهارات قبلی آنها وجود دارد
5. Defence counsel looks for inconsistency between witness statements.
[ترجمه ترگمان]وکیل مدافع به دنبال تناقض بین اظهارات شاهدان است
[ترجمه گوگل]مشاور مدافع به نظر می رسد عدم تضاد بین اظهارات شاهد
6. This is an argument shot through with inconsistency.
[ترجمه ترگمان]این استدلالی است که در تناقض با تناقض است
[ترجمه گوگل]این استدلالی است که با ناسازگاری انجام می شود
7. Logan showed his inconsistency in missing half his kicks.
[ترجمه ترگمان]لو گن این inconsistency را که نصف his را از دست داده بود، نشان داد
[ترجمه گوگل]لوگان نشان داد که ناسازگاری او در ضربات پنالتی او است
8. For my part I can detect no inconsistency between our domestic law and the Convention.
[ترجمه ترگمان]من هیچ گونه ناهماهنگی میان قانون داخلی و کنوانسیون را تشخیص نمی دهم
[ترجمه گوگل]برای من بخشی از من می توانم بین قوانین داخلی و کنوانسیون مناقشه ایجاد کند
9. The danger of inconsistency is most pronounced where the draftsman takes parts of his draft from different precedents.
[ترجمه ترگمان]خطر ناهماهنگی بیشتر مشخص می شود که طراحی طراحی بخش هایی از پیش نویس او را از سوابق متفاوت می گیرد
[ترجمه گوگل]خطر ناسازگاری بیشتر از آن چیزی است که طراحان بخشی از پیش نویس خود را از سنت های مختلف می گیرد
10. The team's inconsistency on defense has lost them three games.
[ترجمه ترگمان]تناقض تیم در دفاع از آن ها سه بازی را از دست داده است
[ترجمه گوگل]ناسازگاری تیم در دفاع آنها سه بازی را از دست داده است
11. If there is an inconsistency between lease and counterpart primafacie the lease prevails.
[ترجمه ترگمان]اگر بین اجاره و همتای primafacie ناهماهنگی وجود داشته باشد، اجاره غالب است
[ترجمه گوگل]اگر اختلافی بین اجاره نامه و تقارن primafacie وجود دارد، اجاره نامه غالب می شود
12. Even commentators sympathetic to the government saw the inconsistency of this plan.
[ترجمه ترگمان]حتی مفسران همدردی با دولت، ناهماهنگی این طرح را دیدند
[ترجمه گوگل]حتی مفسران با دولت مخالف دولت ناسازگاری این طرح را دیدند
13. Normally, the inconsistency wouldn't matter, but it might now that she's assistant editor.
[ترجمه ترگمان]در حالت عادی، این تضاد اهمیتی نداشت، اما حالا ممکن بود که دستیار او یک سردبیر است
[ترجمه گوگل]به طور معمول، تناقض مهم نیست، اما اکنون ممکن است که او دستیار ویراستار باشد