کلمه جو
صفحه اصلی

herb


معنی : بوته، علف، گیاه، شاخ و برگ گیاهان، رستنی
معانی دیگر : گیاه دارویی، گیاه ادویه ای، گیاه چاشنی، گیاه معطر، داروگیا، رویش گیاهی، واس، واش، سبزه، چرامین، (هر گیاهی که فقط یک سال دوام دارد) گیاه یکساله، شا  وبرگ گیاهان

انگلیسی به فارسی

گیاه، علف، رستنی، شاخ وبرگ گیاهان، بوته


گیاه دارویی، گیاه، شاخ و برگ گیاهان، علف، رستنی، بوته


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a flowering plant whose stem is soft rather than woody and which dies at the end of a growing season.

(2) تعریف: any of several types of such plants that are used for their medicinal or aromatic properties or as flavorings for food.

(3) تعریف: (slang) marijuana.
مشابه: pot

• soft-stemmed plant which dies down at the end of a growing season; any of a number of plants which are used for medicinal purposes or as a seasoning for food
a herb is a plant which is used to flavour food, or as a medicine.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] جدول - حاشیه - جدول حاشیه خیابان - لبه - جدول پیاده رو
[زمین شناسی] گیاه علفی هر گیاه آوندی کوتاه قامت که تنه آن چوبی و سخت نمی شود. چنین گیاهی می تواند سالانه و موقتی بوده و یا از یک ریشه یا شبه ریشه دائم تولید شود.

مترادف و متضاد

بوته (اسم)
bramble, test, check, bosk, bush, underbrush, shrub, heath, herb, bosket, brushwood

علف (اسم)
grass, herb, herbage, darnel, fodder, forage, provender, tare

گیاه (اسم)
herb, herbage, vegetable, plant

شاخ و برگ گیاهان (اسم)
herb

رستنی (اسم)
herb, vert, herbage, vegetable, plant

جملات نمونه

1. herb tea
چای گیاهی (جوشانده)

2. an herb with remarkable iatric qualities
گیاهی دارای خواص طبی قابل توجه

3. a depressed herb
گیاه تخت (گسترده بر روی زمین)

4. Treatment with medicinal herb is attended with good results.
[ترجمه ترگمان]درمان با گیاهان دارویی به نتایج خوبی رسیدگی می شود
[ترجمه گوگل]درمان با گیاه دارویی با نتایج خوبی همراه است

5. No herb will cure love.
[ترجمه ترگمان] هیچ گیاهی عشق درمانی رو درمان نمی کنه
[ترجمه گوگل]هیچ گیاه عشق را درمان نمی کند

6. The whole herb has a characteristic taste and odour.
[ترجمه ترگمان]کل این گیاه مزه خاصی داره و بو میده
[ترجمه گوگل]تمام گیاه دارای طعم و بوی خاص است

7. They usually ate the herb raw.
[ترجمه ترگمان]آن ها معمولا گیاهان را خام می خوردند
[ترجمه گوگل]آنها معمولا گیاه خام را می خوردند

8. The tang of some wild herb hung in the air.
[ترجمه ترگمان]بوی گیاه وحشی در هوا معلق بود
[ترجمه گوگل]گرده از برخی گیاهان وحشی آویزان در هوا

9. Some claim that the herb has therapeutic value for treating pain.
[ترجمه ترگمان]برخی ادعا می کنند که این گیاه برای درمان درد ارزش درمانی دارد
[ترجمه گوگل]برخی ادعا می کنند که گیاه دارویی برای درمان درد است

10. Belief in the magical properties of this herb persisted down the centuries.
[ترجمه ترگمان]ایمان به خواص جادویی این گیاه در طول قرن ها ادامه داشت
[ترجمه گوگل]اعتقاد به خواص جادویی این گیاه قرن ها ادامه یافت

11. "Herb" is an umbrella term covering many types of plant.
[ترجمه ترگمان]هرب \" یک اصطلاح چتری است که بسیاری از انواع گیاهان را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]'گیاه' یک اصطلاح چتر است که انواع بسیاری از گیاه را پوشش می دهد

12. The dried herb is obtainable from health shops.
[ترجمه ترگمان]این گیاه خشک شده از فروشگاه های بهداشتی قابل دستیابی است
[ترجمه گوگل]گیاه خشک شده از فروشگاه های بهداشتی قابل دسترسی است

13. The house has a beautiful herb garden.
[ترجمه ترگمان] خونه یه باغ گیاهان خوشگل داره
[ترجمه گوگل]خانه باغ زیبایی دارد

14. This herb has a variety of uses.
[ترجمه ترگمان]این گیاه کاربردهای مختلفی دارد
[ترجمه گوگل]این گیاه دارای انواع مختلفی است

She still believes in medicinal herbs.

او هنوز هم به داروهای گیاهی اعتقاد دارد.


This food has been cooked with different herbs and spices.

این خوراک را با گیاهان و ادویه‌ی گوناگون پخته‌اند.


herb tea

چای گیاهی (جوشانده)


Under my foot the herbs were dry.

در زیر پایم علف‌ها خشک بودند.


پیشنهاد کاربران

سبزی، هر نوع گیاهی که به خاطر خوش عطر یا خوش طعم بودن به عنوان غذا، طعم دهنده، دارو، یا عطر دهنده مورد استفاده قرار گیرند.

در واقع به معنی بوته علفی هست،
اما چون برای گیاهی مثل موز از کلمه herb بجای tree استفاده می شود، درختچه هم می تواند ترجمه شود

گیاهان معطر
H خوانده نمیشود

ادویه


کلمات دیگر: