کلمه جو
صفحه اصلی

gravitate


معنی : گرویدن، متمایل شدن بطرف، بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
معانی دیگر : (تحت فشار قوه ی جاذبه ی زمین) حرکت کردن، سنگینی کردن، (به سوی چیزی) جذب شدن، جلب شدن، (به چیزی) گرایش پیدا کردن، جذب یا جلب کردن، به سوی خود کشیدن، (نادر) ته نشست کردن، فرو رفتن (در آب)، فرو افتادن، سنگین کردن، بطرف جاذبه یامرکز نفوذ متمایل شدن

انگلیسی به فارسی

سنگین کردن، بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن، (مجازا)بطرف جاذبه یامرکز نفوذ متمایل شدن، متمایل شدن بطرف، گرویدن


گران شدن، گرویدن، متمایل شدن بطرف، بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: gravitates, gravitating, gravitated
• : تعریف: to move toward or be attracted to something by or as if by a force of gravity.
مترادف: incline, lean, tend
مشابه: favor, head for, like

- With respect to my reading habits, I gravitate toward mysteries.
[ترجمه ترگمان] با احترام به خواندن عادات my به سوی معما کشیده می شوم
[ترجمه گوگل] با توجه به عادت خواندن من، من به سمت اسرار آمیز حرکت می کنم
- He enjoys intellectual conversation and gravitates toward very intelligent women.
[ترجمه ترگمان] او از گفتگوهای روشنفکرانه لذت می برد و به سمت زنان بسیار باهوش جذب می شود
[ترجمه گوگل] او مکالمه فکری و گرایش به زنان بسیار هوشمند دارد

• be drawn or attracted (by gravity); move toward (by the force of gravity); be naturally attracted to
if you gravitate towards a place or activity, you are attracted by it and go to it or get involved in it.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] گرانیدن
[ریاضیات] گرانیدن، از قانون جاذبه پیروی کردن، گرانش، ثقل، جاذبه، گرانی

مترادف و متضاد

گرویدن (فعل)
gravitate

متمایل شدن بطرف (فعل)
gravitate

بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن (فعل)
gravitate

be drawn toward; fall to


Synonyms: approach, be attracted, be influenced, be pulled, descend, drift, drop, incline, lean, move, precipitate, settle, sink, tend


Antonyms: retreat, run away


جملات نمونه

1. people did not gravitate toward communism
مردم نسبت به کمونیسم گرایشی پیدا نکردند.

2. Most visitors to New York gravitate to Times Square.
[ترجمه ترگمان]اکثر بازدیدکنندگان نیویورک به میدان تایمز می روند
[ترجمه گوگل]بیشتر بازدیدکنندگان نیویورک به میدان تایمز گرامیداشتند

3. Most visitors to London gravitate to Piccadilly Circus and Leicester Square.
[ترجمه ترگمان]بیشتر بازدیدکنندگان لندن به میدان پیکادلی یا میدان Leicester می روند
[ترجمه گوگل]بیشتر بازدیدکنندگان لندن به جاده Piccadilly Circus و لستر می روند

4. If you all gravitate to one side, you'll upset the boat.
[ترجمه ترگمان]اگر شما به یک طرف gravitate باشید قایق را ناراحت خواهید کرد
[ترجمه گوگل]اگر شما همه را به سوی یک طرف حرکت می کنید، قایق را ناراحت می کنید

5. Many young people gravitate to the cities in search of work.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از جوانان در جستجوی کار به شهرها جذب می شوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از جوانان در جستجوی کار به شهرهای میروند

6. Each pair in fact began to gravitate to opposite poles within the horizon which Dialectical Theology had opened up.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت هر جفت شروع به جذب قطب مخالف در افق که الهیات Dialectical کرده بود، آغاز کردند
[ترجمه گوگل]هر جفت در واقع شروع به تسخیر در مقابل قطب در افق بود که کلیسای دیالکتیکی افتتاح شد

7. You know how a dog will instantly gravitate to the person in the room who fears him the most?
[ترجمه ترگمان]شما می دانید که چطور یک سگ فورا به کسی که بیشتر از همه از او می ترسد به خود جذب خواهد شد؟
[ترجمه گوگل]شما می دانید که چگونه یک سگ فورا به فردی در اتاق که از او بیشتر ترسید، گره می خورد؟

8. The child may automatically gravitate towards one parent, may touch and climb on one and not the other.
[ترجمه ترگمان]ممکن است کودک به طور خودکار به سمت یک والد برود، ممکن است لمس کند و بر روی یکی از آن ها بالا برود و نه دیگری
[ترجمه گوگل]کودک به طور خودکار می تواند به سوی یک والد گره بزند، ممکن است به یکی و نه دیگری را لمس کند و صعود کند

9. The people I gravitate to are dreamers.
[ترجمه ترگمان]کسانی که به gravitate gravitate dreamers هستند
[ترجمه گوگل]افرادی که من به آنها اهتمام می کنم، رویا هستند

10. Artists gravitate toward one another.
[ترجمه ترگمان]# هنرمندا به همدیگه gravitate میکنن #
[ترجمه گوگل]هنرمندان به سمت یکدیگر حرکت می کنند

11. I feel stock returns will eventually gravitate to their historic norms of 5 percent annually since 192
[ترجمه ترگمان]من احساس می کنم که بازده سهام در نهایت به ۵ درصد از سال ۱۹۲ درصد خواهد رسید
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم که بازده سهام در نهایت از سال 192 به هشتاد درصد افزایش می یابد

12. The child may gravitate to the parent that is easier to manipulate or try to play one parent off against the other.
[ترجمه ترگمان]کودک ممکن است به والد برود که دستکاری یا تلاش برای بازی کردن یک والد در مقابل دیگری آسان تر است
[ترجمه گوگل]کودک ممکن است به پدر و مادر که به راحتی دستکاری می کند یا سعی کند یکی از والدین را نسبت به دیگران تحریک کند تحریک کند

13. What more natural than that he should gravitate towards the Communist Party?
[ترجمه ترگمان]طبیعی تر از این که او به سوی حزب کمونیست جذب شود؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی طبیعی تر از آن است که او باید به سمت حزب کمونیست حرکت کند؟

14. The spinners gravitate most readily towards the television networks and the most important American newspapers.
[ترجمه ترگمان]ریسندگان بیشتر به سمت شبکه های تلویزیونی و مهم ترین روزنامه های آمریکایی جذب می شوند
[ترجمه گوگل]اسپینرز به راحتی به سوی شبکه های تلویزیونی و مهم ترین روزنامه های آمریکایی حرکت می کند

The oil is gravitated through a pipeline.

نفت در لوله (تحت فشار جاذبه‌ی زمین) به حرکت درمی‌آید.


People did not gravitate toward communism.

مردم نسبت به کمونیسم گرایشی پیدا نکردند.


پیشنهاد کاربران

به وسیله ی قوه جاذبه حرکت کردن

جذب شدن از طرف چیزی و در نهایت جزوی از اون شدن
• The people I gravitate to are dreamers

Voice

گرانشیدن.


کلمات دیگر: