کلمه جو
صفحه اصلی

guy


معنی : گریز، یارو، فرار، مرد، شخص، استهزاء کردن، جیم شدن، با طناب نگه داشتن، با تمثال نمایش دادن
معانی دیگر : اسم خاص مذکر، طناب نگه دارنده (مثل طنابهای خیمه)، با طناب (یا زنجیره و غیره) نگه داشتن، مهار، مهاربست، سیم نگه دارنده (guy rope می گویند)، (خودمانی) مرد، پسر، (آمریکا - خودمانی) شخص، فرد، (عامیانه) مسخره کردن، دست انداختن، (انگلیس) آدمی که دارای ظاهری عجیب و غریب است، بدتیپ

انگلیسی به فارسی

شخص، مرد، یارو، فرار، گریز، با طناب نگه داشتن، باتمثال نمایش دادن، استهزا کردن، جیم شدن


پسر، مرد، شخص، یارو، فرار، گریز، با طناب نگه داشتن، با تمثال نمایش دادن، استهزاء کردن، جیم شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) a male person; man; fellow.
مشابه: boy, cat, stiff

- Her boyfriend is a pretty nice guy.
[ترجمه محمدی] دوست پسرش پسر خیلی خوبی است
[ترجمه َسوسن] دوست پسرش آدم نازنینی است.
[ترجمه مهدی] دوست پسرش خیلی قشنگ است
[ترجمه محمدامین حسن پور] دوست پسرش یک فرد ( مذکر ) بسیار خوبی است.
[ترجمه ترگمان] دوست پسرش مرد خیلی خوبیه
[ترجمه گوگل] دوست پسر او یک مرد بسیار خوب است

(2) تعریف: (pl., informal) people of either sex.
مشابه: cat

- Why don't you guys come with us?
[ترجمه محمد م] شما بچه ها چرا با ما نمی آیید ؟
[ترجمه موسوی] چرا شما با ما نیستید؟ ( شما چرا ما رو همراهی نمی کنید )
[ترجمه ترگمان] چرا شماها با ما نمیاین؟
[ترجمه گوگل] چرا شما بچه ها با ما نیستید؟
اسم ( noun )
• : تعریف: a rope or similar device used to guide or secure something.

- The tent was held in place by stakes at its corners and guys attached to nearby trees.
[ترجمه ترگمان] چادر با مخاطرات در گوشه و کنار افراد متصل به درختان نزدیک برگزار شد
[ترجمه گوگل] چادر توسط جایگاه در گوشه های آن و بچه هایی که به درختان نزدیک نزدیک می شدند، در جای خود قرار گرفت
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: guys, guying, guyed
• : تعریف: to make steady or secure using a guy.

• male first name
fellow, chap (slang); reinforcing rope; anchor, chain
make fun of; secure with rope; secure with a chain
a guy is a man; an informal word.
americans sometimes address a group of people as guys or you guys; an informal word.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مهار - طناب
[زمین شناسی] مهار، طناب
[نساجی] طناب - ریسمان

مترادف و متضاد

گریز (اسم)
escape, scuttle, allusion, getaway, evasion, flight, digression, jink, elusion, subterfuge, gink, guy, scamper, escapement, desertion, loup, truancy, sidestep

یارو (اسم)
party, fellow, bloke, personality, cove, gink, guy, varmint, sirrah

فرار (اسم)
defection, breakaway, escape, getaway, hideaway, guy, bolter, runaway, fugitive, defector, deserter, escapement, desertion, scape, flyaway, lam

مرد (اسم)
man, fellow, groom, chap, gink, guy, husband, hidalgo, playmate

شخص (اسم)
subject, figure, man, person, one, fellow, cove, gink, wight, guy, varmint, specimen, dude, individual, geezer, human

استهزاء کردن (فعل)
flout, mock, scorn, guy, jest, jig, deride, sneer, fleer

جیم شدن (فعل)
nip, pop off, guy, french leave, scram

با طناب نگه داشتن (فعل)
guy

با تمثال نمایش دادن (فعل)
guy

man


Synonyms: bird, bloke, boy, brother, bud, buddy, cat, chap, chum, dude, feller, fellow, gentleman, individual, male, person


Antonyms: girl


جملات نمونه

1. a first-class guy
آدم خیلی خوب

2. a stand-up guy
آدم استخوان دار

3. john is a nice guy
جان مرد خوبی است.

4. parivash married that rashti guy reluctantly
پریوش با بی میلی با آن مرد رشتی ازدواج کرد.

5. your father is a swell guy
پدرت آدم واقعا خوبی است.

6. despite what they say, he is a nice guy
به رغم آنچه که می گویند او آدم خوبی است.

7. He's a talkative guy, and I struck up a conversation with him.
[ترجمه who cares] او یک مرد پرحرف است و من یک گفتگو را با او شروع کردم
[ترجمه ترگمان]او مرد پرگو است و من با او صحبت کردم
[ترجمه گوگل]او یک مرد سخاوتمند است و من با او صحبت کردم

8. You're the luckiest guy in the world.
[ترجمه ترگمان]تو خوش شانس ترین مرد دنیا هستی
[ترجمه گوگل]شما خوشبخت ترین مرد دنیا هستید

9. A guy who whispers in your ears, saying " It's alright, I'm here. " Holds you when you're sad, and treasures everything about you. That's the guy I want to give my heart to.
[ترجمه ترگمان]کسی که در گوش های شما نجوا می کند می گوید: \" بسیار خوب، من اینجا هستم \" این مردی است که می خواهم قلبم را به او بدهم
[ترجمه گوگل]مردی که در گوش شما زمزمه می کند و می گوید: 'این درست است، من اینجا هستم 'هنگامی که شما غمگین و گنجینه همه چیز در مورد شما را نگه می دارد این مردی است که می خواهم قلبم را به آن بدهم

10. Guy felt wretched about it now.
[ترجمه ترگمان]حالا مرد احساس بدی نسبت به این موضوع داشت
[ترجمه گوگل]پسر در حال حاضر در مورد آن فریب خورده است

11. I tripped over the guy rope of the tent in the dark.
[ترجمه ترگمان]به طرف طناب چادر که در تاریکی بود افتادم
[ترجمه گوگل]من بر روی طناب مرد چادر در تاریکی افتادم

12. Guy wrenched his mind back to the present.
[ترجمه ترگمان]مرد ذهنش را باز کرد و به زمان حال بازگشت
[ترجمه گوگل]پسر ذهن خود را به حال حاضر غرق کرد

13. You will not be an untalented guy,if you dare to let your dreams fly.
[ترجمه ترگمان]اگر جرات کنی رویاهای خود را به پرواز در بیاوری، آدم untalented نخواهی بود
[ترجمه گوگل]اگر شما جرات داشته باشید که رویاهای خود را بفروشید، شما یک مرد بی اهمیت نخواهید بود

14. Guy looks very smart in his new suit, doesn't he?
[ترجمه ترگمان]این یارو خیلی باهوشه، مگه نه؟
[ترجمه گوگل]گای به نظر بسیار هوشمندانه در کت و شلوار جدید خود، آیا او نیست؟

15. One guy was juggling with five balls.
[ترجمه ترگمان]یه نفر داشت با پنج تا توپ کار می کرد
[ترجمه گوگل]یک پسر با پنج توپ زنگ زد

16. Maybe this guy isn't so squeaky clean after all.
[ترجمه ترگمان] شاید این یارو هیچ مشکلی نداشته باشه
[ترجمه گوگل]شاید این مرد پس از همه چیز پاکیزه نیست

17. It doesn't matter if the guy is perfect or the girl is perfect, as long as they are perfect for each other.
[ترجمه ترگمان]مهم نیست که این مرد عالیه یا دختره عالیه، تا وقتی که برای هم عالی باشن
[ترجمه گوگل]مهم نیست که آیا پسر کامل است یا دختر کامل است، تا زمانی که آنها برای یکدیگر مناسب باشند

John is a nice guy.

جان مرد خوبی است.


do you see those guys?

آیا آن‌ها را می‌بینی؟


پیشنهاد کاربران

رفیق

پسر! ( به طور عامیانه و صمیمی )

A guy is an informal way to call a man

بر و بچ. . . اقایان. . . پسرا. . . رفقا

a man =guy

کلمه غیر رسمی مرد هستش به طور عامیانه مرتیکه معنی میشه

یارو، بابا ( نه به معنای پدر، مثلا میگویند یه بابایی بود که بستنی میفروخت ) ، طرف، ( اکثر اوقات برای اشاره به مذکر به کار می رود )

موقع ترجمه می گیم "آدم" ولی فقط در مورد مردها به کار می ره. برای مثال:

He's a mean guy = اون آدم بدجنسیه

boy : پسر
مرد

fellow

رفیق، دوست
در حالت جمع هم ، گوینده برای القای حس خودمونی و دوستی به مخاطبان مرد خود ، از guys یا dear guys استفاده میکند.

guy ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: طناب قرقره
تعریف: مجموعه ای متشکل از طناب و قرقره که برای جابه جا کردن و ایجاد تعادل در دیرک یا دکل به کار می رود

! hey guys lets go
هی بچه ها بیاین بریم !


کلمات دیگر: