کلمه جو
صفحه اصلی

hummock


معنی : پشته، تپه گرد، برامدگی زمین در مرداب
معانی دیگر : تپه ی کوچک، تل، هرندک، کتل، (در پهنه های یخی قطب ها و کوهستان) برجستگی، یخ پشته

انگلیسی به فارسی

تپه گرد، پشته، برآمدگی زمین در مرداب


پرتقال، تپه گرد، پشته، برامدگی زمین در مرداب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: hummocky (adj.)
(1) تعریف: a low, rounded mound or knoll of earth, esp. in a low-lying marsh.

(2) تعریف: a raised ridge in an ice field.

• small raised area of land, small hillock, knoll

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پشته مانند - گرده وار
[زمین شناسی] تپه گرد، پشته، برآمدگی زمین در مرداب

مترادف و متضاد

پشته (اسم)
stack, heap, hill, eminence, mound, barrow, embankment, hillock, knap, rick, toft, hummock, monticule

تپه گرد (اسم)
hummock

برامدگی زمین در مرداب (اسم)
hummock

جملات نمونه

1. These hummocks vary in size from coins to basketballs.
[ترجمه ترگمان]این پشته های از سکه تا basketballs فرق دارند
[ترجمه گوگل]این پرچم ها از سکه تا بسکتبال متفاوت هستند

2. The elongated, slightly oval hummock could hardly be called a grave, more a burial mound.
[ترجمه ترگمان]قوس درازی که در hummock بود به زحمت می توان گورستان دفن کرد
[ترجمه گوگل]به طور کلی کوچک کوچک، بیرونی بلند و کوچک، به سختی می تواند به عنوان قبر نامیده می شود، بیشتر گودال دفن شده است

3. The hummocks denied any sure footing.
[ترجمه ترگمان]hummocks هر گونه footing را رد کردند
[ترجمه گوگل]هومیوکس هرگونه اطمینان را رد کرد

4. Some short scarps and hummocks in this region probably also originate from the Caloris impact.
[ترجمه ترگمان]برخی از scarps و پشته های کوتاه در این منطقه احتمالا از تاثیر Caloris سرچشمه می گیرند
[ترجمه گوگل]بعضی از گونه های کوتاه و پرچرب در این منطقه احتمالا از اثر Caloris نیز می آیند

5. Time after time I stumbled over some hummock of tough grass, and once I went into a creek up to my shoulders.
[ترجمه ترگمان]مدتی پس از گذشت زمان بر فراز توده های علف خشک سکندری خوردم و یک بار به نهر کوچکی که روی شانه هایم بود رفتم
[ترجمه گوگل]بعد از مدتی من چند ماهه از چمن های سخت خرد شدم و یک بار به شانه هایم رفتم

6. The wide belt of dune-land with its hummocks and scrubby grass growing out of the sand was deserted at that hour.
[ترجمه ترگمان]در آن ساعت، کمربند عریض و وسیعی که علف های شنی آن را پوشانده بودند، در آن ساعت متروک مانده بود
[ترجمه گوگل]کمربند گسترده ای از زمین های دونات با علف های پوشیده از آن و علف های پوشیده از شن و ماسه در همان ساعت دفن شد

7. There was a particular hummock of coral that caused the green vans to slow to a crawl, gears clashing as they shifted down.
[ترجمه ترگمان]در توده مرجانی خاصی وجود داشت که باعث می شد که ون های سبز به سرعت حرکت کنند و به سمت پایین حرکت کنند
[ترجمه گوگل]یک مرجان خاص از مرجان وجود داشت که باعث شد تا وانت های سبز به خزیدن آهسته برسد و چرخش های چرخشی را از بین می برد

8. He was still standing on the hummock piping the fife in the long dusk.
[ترجمه ترگمان]او هنوز در قله کوه ایستاده بود و در تاریکی شب صدای نی و نی را زیر و رو می کرد
[ترجمه گوگل]او هنوز هم در خلال دراز مدت ایستاده بود

9. High up on the hummock, I am free, free to walk my horse.
[ترجمه ترگمان]در the علیا، آزاد و آزاد هستم که اسبم را پیاده کنم
[ترجمه گوگل]بالا بر روی پرتقال، من آزاد، آزاد اسب من است

10. Where the ground is slightly drier, in the coniferous woods, there are smooth rounded hummocks of a pale turquoise moss.
[ترجمه ترگمان]جایی که زمین کمی خشک تر است، در جنگل های انبوه، پشته های smooth گرد و صیقلی پوشیده از خزه فیروزه ای رنگی وجود دارند
[ترجمه گوگل]جایی که زمین کمی خشک تر است، در جنگل های مخروطی، یک قطره صاف گرد و خاکی از خزه فوم فیروزه وجود دارد

11. Squeezed by the pressure of the water, the ice had formed into towering hummocks in the center of the river.
[ترجمه ترگمان]در فشار آب، یخ به صورت پشته های سربه فلک کشیده در مرکز رودخانه شکل گرفت
[ترجمه گوگل]یخ در فشار آب نفوذ کرده و در مرکز رودخانه یخ زده بود

12. I've never seen such terrible country; it was a constant stumble over grassy hummocks and peat-bogs.
[ترجمه ترگمان]من تا به حال چنین کشوری را ندیده بودم؛ این یک سکندری دایمی بر روی تپه های پوشیده از علف و باتلاق ها بود
[ترجمه گوگل]من هرگز چنین کشور وحشتناکی را دیده ام؛ آن را به طور مداوم در حال بارگذاری بر روی پرتقال علفی و خرچنگ های صخره ای بود

13. The weeds on the path, crisp with frost, were slippery white hummocks in the darkness leading to the door.
[ترجمه ترگمان]علف های کنار جاده، علف های خشک و یخ زده در تاریکی در تاریکی در تاریکی به سمت در حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]علف های هرز در مسیر، ترد با یخ زدگی، پرتقال سفید مایل به لغزش در تاریکی که منجر به درب می شود

14. Cushion plant A plant that forms a tight low hummock as an adaptation to cold and dry or windy situations.
[ترجمه ترگمان]گیاه کوشن گیاهی است که a پایینی را به عنوان سازگاری با شرایط سرد و خشک و خشک تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]گیاه کاسنی گیاهی است که به عنوان سازگاری با شرایط سرد و خش و یا باتوم به عنوان یک پرتقال کم ارتفاع شکل می گیرد


کلمات دیگر: