کلمه جو
صفحه اصلی

gripping

انگلیسی به انگلیسی

• suspenseful, fascinating, holding the attention

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] لهیدگی

جملات نمونه

1. a gripping story
داستانی گیرا

2. The woman moved closer to Beth, gripping her arm tightly.
[ترجمه ترگمان]زن به طرف بت نزدیک تر شد و بازویش را محکم گرفت
[ترجمه گوگل]زن به بث نزدیک شد و دستش را محکم گرفت

3. The film turned out to be a gripping thriller.
[ترجمه سعید راد] فیلم یک اکشن هیجان انگیز از آب در آمد.
[ترجمه Far.Cham] Gripping film : فیلم گیرا و پرمفهوم
[ترجمه دن] فیلم رفت تا تبدیل به یک تریلر هیجان انگیز شود
[ترجمه ترگمان]فیلم اکران شد
[ترجمه گوگل]فیلم تبدیل به یک هیجان جذب شده است

4. The play was so gripping that the audience quickly identified with the actors.
[ترجمه ترگمان]نمایش چنان در خود گرفته بود که حضار به سرعت با بازیگران آشنا شدند
[ترجمه گوگل]این بازی خیلی جذاب بود که مخاطبان به سرعت با بازیگران شناسایی شدند

5. 'Please don't go,' he said, gripping her arm.
[ترجمه ترگمان]در حالی که دستش را می فشرد گفت: خواهش می کنم نرو
[ترجمه گوگل]او گفت، 'لطفا فرار نکنید، بازوی خود را بگیر '

6. His books are always so gripping.
[ترجمه ترگمان]کتاب ها همیشه خیلی محکم هستند
[ترجمه گوگل]کتاب های او همیشه جذاب است

7. Hall skilfully weaves the historical research into a gripping narrative.
[ترجمه ترگمان]تالار با مهارت، پژوهش تاریخی را در یک روایت به دست آورد
[ترجمه گوگل]سالن به طرز ماهرانه ای تحقیق تاریخی را به یک روایت جذب می کند

8. Her latest novel is a gripping murder mystery.
[ترجمه ترگمان]آخرین رمان اون یه معمای جنایی هستش
[ترجمه گوگل]آخرین رمان او یک رمز و راز قتل است

9. She drove, gripping the wheel in a trance, hardly aware of her surroundings.
[ترجمه ترگمان]او رانندگی می کرد، فرمان را در حالت خلسه گرفته بود و به سختی از محیط اطرافش آگاه بود
[ترجمه گوگل]او سوار کرد و چرخ را در یک ترنس گیر کرد، به سختی از محیط اطرافش آگاه بود

10. I found the book so gripping that I couldn't put it down.
[ترجمه Mah$a] من کتاب رو پیدا کردم انقدر خوب بود که نمیتوانستم آن را زمین بگذارم
[ترجمه ترگمان]کتاب را چنان محکم گرفتم که نمی توانستم آن را پایین بگذارم
[ترجمه گوگل]من این کتاب را پیدا کردم تا بتوانم آن را بسازم

11. Pantieri went for him, gripping him by the throat.
[ترجمه ترگمان]Pantieri به دنبالش رفت و گلویش را گرفته بود
[ترجمه گوگل]پانتیری برای او رفت و او را با گلو گرفت

12. The boy rose to his feet, still gripping the banisters and staring down at the figure in the doorway.
[ترجمه ترگمان]پسر از جا برخاست، هنوز نرده را گرفته بود و به پیکری که در آستانه در ایستاده بود خیره شده بود
[ترجمه گوگل]پسر به پاهایش افتاد، هنوز دست و پای مانندی را گرفت و به چهره ای که در خیابان بود، خیره شد

13. Gripping a hand rail, she waited for the door of the air lock to open.
[ترجمه ترگمان]او دستش را روی نرده گذاشت و منتظر شد تا در باز شود و در را باز کند
[ترجمه گوگل]دستگیره یک ریل دستی، او منتظر افتادن درب قفل هوا بود

14. He rode between cars, gripping the heavy chain.
[ترجمه ترگمان]او از میان اتومبیل ها عبور کرد و زنجیر سنگین را به دست گرفت
[ترجمه گوگل]او بین ماشینها سوار شد و زنجیر سنگین را گرفت

15. Gripping the chain with determination the ferry hauled itself bravely through the grey twilight.
[ترجمه ترگمان]Gripping با عزمی راسخ با عزم جزم قایق را از میان گرگ ومیش خاکستری بیرون کشید
[ترجمه گوگل]چنگ زدن به زنجیر را با تعیین کشتی خود را شجاعانه از طریق گرگ و میش خاکستری خود را به خود جلب کرد

پیشنهاد کاربران

قفل شدن

very exciting, holding your attention

مهیج

a gripping and entertaining thriller
یک تریلر سرگرم کننده و مهیج ( هیجان انگیز )

گیرا، فیلمی که نمیشه ازش چشم برداشت

درد ناگهانی و شدید

باشکوه

( فیلم یا داستان ) مهیج و خیره کننده ، جذاب

مهیج، جذاب

so interesting and exciting that hold your attention

جذاب و گیرا

چسبیدن

Very exiting
مهیج

خیره کننده

گیرایی داشتن و مورد توجه بودن


کلمات دیگر: