کلمه جو
صفحه اصلی

heavy traffic

انگلیسی به انگلیسی

• congestion of roads due to numerous vehicles

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ترافیک سنگین

جملات نمونه

1. The heavy traffic detained us for half an hour.
[ترجمه Soroushgh97] ترافیک سنگین مارونیم ساعت معطل کرد
[ترجمه ترگمان]ترافیک سنگین ما را به مدت نیم ساعت بازداشت کرد
[ترجمه گوگل]ترافیک سنگین نیم ساعت برای ما بازداشت شد

2. The heavy traffic is a constant source of irritation .
[ترجمه ترگمان]ترافیک سنگین یک منبع دائمی از عصبانیت است
[ترجمه گوگل]ترافیک سنگین یک منبع ثابت تحریک است

3. The heavy traffic was re-routed past my front door.
[ترجمه ترگمان]ترافیک سنگین از در جلویی من رد شد
[ترجمه گوگل]ترافیک سنگین در پشت درب من پیش رفته بود

4. The newcomer is not used to the heavy traffic in big cities.
[ترجمه ترگمان]این تازه وارد به ترافیک سنگین در شهرهای بزرگ عادت ندارد
[ترجمه گوگل]تازه وارد برای ترافیک سنگین در شهرهای بزرگ استفاده نمی شود

5. The heavy traffic tinctures the air with carbon monoxide.
[ترجمه ترگمان]ترافیک سنگین هوا را با مونوکسید کربن روشن می کند
[ترجمه گوگل]ترافیک سنگین هوا را با مونوکسید کربن تزریق می کند

6. There is heavy traffic in the downtown area tonight.
[ترجمه ترگمان]امشب ترافیک سنگینی در ناحیه مرکز شهر وجود دارد
[ترجمه گوگل]امشب ترافیک سنگین در مرکز شهر وجود دارد

7. We are late because there was heavy traffic.
[ترجمه ترگمان]ما دیر رسیدیم چون ترافیک سنگینی وجود داشت
[ترجمه گوگل]ما دیر شده بودیم چون ترافیک سنگین بود

8. We were stuck in heavy traffic for more than an hour.
[ترجمه ترگمان]بیش از یک ساعت در ترافیک سنگین گیر کرده بودیم
[ترجمه گوگل]بیش از یک ساعت در ترافیک سنگین گیر افتادیم

9. Heavy traffic poses a problem in many old towns.
[ترجمه ترگمان]ترافیک سنگین یک مشکل در بسیاری از شهرهای قدیمی است
[ترجمه گوگل]ترافیک سنگین در بسیاری از شهر های قدیمی مشکل دارد

10. Due to/Owing to the heavy traffic, he was late.
[ترجمه ترگمان]به خاطر ترافیک سنگین، او دیر کرده بود
[ترجمه گوگل]با توجه به ترافیک سنگین، او دیر کرد

11. We made a detour to avoid the heavy traffic.
[ترجمه ترگمان]ما یک مسیر انحرافی برای جلوگیری از ترافیک سنگین ایجاد کردیم
[ترجمه گوگل]ما برای جلوگیری از ترافیک سنگین مسیری را طی کردیم

12. That bridge is too weak to carry heavy traffic.
[ترجمه ترگمان]این پل برای حمل ترافیک سنگین بسیار ضعیف است
[ترجمه گوگل]این پل برای حمل ترافیک سنگین بسیار ضعیف است

13. Heavy traffic is causing delays on the freeway.
[ترجمه ترگمان]ترافیک سنگین باعث تاخیر در بزرگراه شده است
[ترجمه گوگل]ترافیک سنگین موجب تاخیر در آزادراه می شود

14. He was late owing to/due to the very heavy traffic.
[ترجمه ترگمان]او دیر به علت ترافیک سنگین دیر کرده بود
[ترجمه گوگل]او به علت ترافیک بسیار سنگین دیر کرد

15. His lateness was due to the very heavy traffic on the motorway.
[ترجمه ترگمان]دیر آمدن او به علت ترافیک سنگین بزرگراه بود
[ترجمه گوگل]او دچار ترافیک شدید در بزرگراه شد

پیشنهاد کاربران

ترافیک سنگین

مترادف busy traffic می باشد.


کلمات دیگر: