کلمه جو
صفحه اصلی

ground floor


معنی : طبقههمکف ساختمان
معانی دیگر : طبقه ی هم کف، اشکوب اول

انگلیسی به فارسی

طبقه همکف ساختمان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the floor of a building closest to ground level; first floor.

(2) تعریف: (informal) a favorable opportunity or position, esp. in or at the beginning of a business enterprise.

• floor of a house or building on level with the ground
in britain, the ground floor of a building is the floor that is level with the ground outside.
if you get in on the ground floor, you get involved in an activity when it is just beginning, so that you have a very good chance of succeeding.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] طبقه همکف

مترادف و متضاد

طبقه همکف ساختمان (اسم)
ground floor

جملات نمونه

1. She showed him around the ground floor of the empty house.
[ترجمه امین] او دور تا دور طبقه همکف خانه خالی را به او نشان داد.
[ترجمه ترگمان]او را به اطراف زمین خالی خانه خالی نشان داد
[ترجمه گوگل]او را در اطراف طبقه پایین خانه خالی نشان داد

2. We live in a ground floor flat which backs onto a busy street.
[ترجمه ترگمان]ما در طبقه همکف زندگی می کنیم که به یک خیابان شلوغ ختم می شود
[ترجمه گوگل]ما در یک تخت کف زمین زندگی می کنیم که بر روی یک خیابان شلوغ است

3. The heavy spring rain has flooded out the ground floor of the hotel.
[ترجمه hanie] باران سنگین بهار طبقه ی همکف را فرا گرفته بود.
[ترجمه ترگمان]باران شدید بهاری، کف زمین هتل را زیر و رو کرده است
[ترجمه گوگل]باران سنگین بهار از طبقه پایین هتل فرار کرده است

4. The plan of the ground floor is completely symmetrical.
[ترجمه ترگمان]طرح کف زمین کاملا متقارن است
[ترجمه گوگل]طرح کف زمین کاملا متقارن است

5. The dining room is on the ground floor.
[ترجمه ترگمان]اتاق ناهارخوری در طبقه همکف است
[ترجمه گوگل]اتاق ناهار خوری در طبقه همکف است

6. We took the lift down to the ground floor.
[ترجمه ترگمان]ما آسانسور رو به طبقه همکف برداشتیم
[ترجمه گوگل]ما بلند شدیم به طبقه ی پایین

7. The elevator creaked to a halt at the ground floor.
[ترجمه ترگمان]آسانسور در طبقه همکف توقف کرد
[ترجمه گوگل]آسانسور به زمین متوقف شد

8. All the ground floor windows were fitted with bars.
[ترجمه ترگمان]تمام پنجره های طبقه همکف با میله ها مجهز بودند
[ترجمه گوگل]تمام پنجره های کف زمین با میله ها نصب شده بودند

9. My flat is on the ground floor.
[ترجمه ترگمان]آپارتمان من روی زمین است
[ترجمه گوگل]آپارتمان من در طبقه همکف است

10. They handed Grandma down to the ground floor.
[ترجمه ترگمان]مادربزرگ را به طبقه همکف رساندند
[ترجمه گوگل]آنها مادر بزرگ را به طبقه پایین دادند

11. Jenny now lives in a terraced ground floor flat.
[ترجمه ترگمان]جنی در حال حاضر در آپارتمانی در طبقه terraced زندگی می کند
[ترجمه گوگل]جنی در حال حاضر در یک طبقه تریسی در طبقه زندگی می کند

12. The water rose to the level of the ground floor windows.
[ترجمه ترگمان]آب به سطح پنجره های طبقه همکف رسیده بود
[ترجمه گوگل]آب به سطح پنجره های کف زمین افزایش یافت

13. The elevator descended slowly to the ground floor.
[ترجمه ترگمان]آسانسور به آرامی به طبقه همکف سرازیر شد
[ترجمه گوگل]آسانسور به آرامی به طبقه پایین فرود آمد

14. On the ground floor there is a temporary exhibition gallery with an exciting programme.
[ترجمه ترگمان]در طبقه همکف یک گالری نمایشی موقتی با یک برنامه هیجان انگیز وجود دارد
[ترجمه گوگل]در طبقه پایین یک نمایشگاه موقت با یک برنامه هیجان انگیز وجود دارد

اصطلاحات

in on the ground floor

(عامیانه) آماده به کار قبل از ساعت اداری، دارای مزیت


پیشنهاد کاربران

زمین


طبقه همکف

طبقه ی اول یا طبقه ی همکف

The floor of a building that is at or near the level of the ground
:For example
Their bedrooms were in the ground floor because he couldn't climb the stairs

همکف
طبقه اول

Jenab maneger lotfan nazarate eshtebaho sabt nakonid, akhe tabaghe aval mishe first floor bad mian jam mibandan ba ground floor bache mardom mibine eshtebah yad migire moghader shomayid

طبقه همکف
طبقه اول


کلمات دیگر: