کلمه جو
صفحه اصلی

quietness


معنی : ملایمت، ارامش، سکون
معانی دیگر : quietude repose : ارامش

انگلیسی به فارسی

( quietude ) ( repose =) ارامش، سکون


آرامش، ارامش، ملایمت، سکون


انگلیسی به انگلیسی

• silence, noiselessness; stillness, tranquility; muteness, speechlessness; peacefulness, calmness

مترادف و متضاد

ملایمت (اسم)
calmness, amenity, gentleness, leniency, mildness, moderation, softness, warmth, lenity, quietness

ارامش (اسم)
composure, peace, calm, quiet, solace, calmness, silence, pacification, equilibrium, repose, lull, quietness, tranquility, serenity, placidity, quietude, taciturnity

سکون (اسم)
calm, quiet, inertia, slack, quiescence, repose, lull, quietness, inactivity, quiescency, immovability, quietude

جملات نمونه

1. they really appreciated the cool air and the quietness of gamsar
آنان از هوای خنک و آرامش قمصر واقعا لذت بردند.

2. Quietness is best.
[ترجمه ترگمان]Quietness بهترینه
[ترجمه گوگل]آرامش بهتر است

3. The position of the house combines quietness and convenience.
[ترجمه ترگمان]موقعیت خانه ترکیبی از آرامش و آسایش است
[ترجمه گوگل]موقعیت خانه ترکیبی از آرامش و راحتی است

4. I miss the quietness of the countryside.
[ترجمه ترگمان]دلم برای آرامش حومه شهر تنگ شده
[ترجمه گوگل]من آرامش روستا را از دست می دهم

5. After the quietness of home and school, university had been almost frightening.
[ترجمه ترگمان]بعد از آرامش خانه و مدرسه، دانشگاه تقریبا ترسناک شده بود
[ترجمه گوگل]پس از آرامش خانه و مدرسه، دانشگاه تقریبا ترسناک بود

6. This luxury car offers comfort, quietness and speed.
[ترجمه بهار گل حسيني] این ماشین لوکس اسایش، ارامش و سرعت عرضه می کند
[ترجمه ترگمان]این اتومبیل لوکس آرامش، آرامش و سرعت را پیشنهاد می دهد
[ترجمه گوگل]این لوکس ماشین آسایش، آرامش و سرعت را ارائه می دهد

7. These cars are remarkable for the quietness of their engines.
[ترجمه ترگمان]این خودروها برای آرامش موتورهای خود بسیار قابل توجه هستند
[ترجمه گوگل]این اتومبیل ها برای آرام بودن موتورهای خود قابل توجه است

8. I do very much appreciate the quietness and privacy here.
[ترجمه ترگمان]من خیلی از آرامش و حریم خصوصی اینجا ممنونم
[ترجمه گوگل]من بسیار آرام و حریم خصوصی را در اینجا ارضا می کنم

9. A loud whistle disturbed the quietness of the church.
[ترجمه ترگمان]سوت بلندی صدای آرامش کلیسا را به هم زد
[ترجمه گوگل]سوت بلند صدای کلیسا را ​​مختل کرد

10. I insist on quietness.
[ترجمه ترگمان]من اصرار می کنم که آرامش خود را حفظ کند
[ترجمه گوگل]من بر آرامش اصرار دارم

11. The quietness of the house, to which she stood listening, was a new quietness with an alien tempo.
[ترجمه ترگمان]آرامش خانه، که او گوش می داد، سکوت جدیدی با آهنگ بیگانه بود
[ترجمه گوگل]آرامش خانه، که او در حال گوش دادن بود، آرامش جدیدی با سرعت بیگانه بود

12. After the storm, quietness reigned.
[ترجمه ترگمان]بعد از توفان، سکوت حک مفرما شد
[ترجمه گوگل]پس از طوفان، آرامش حاکم شد

13. The overall facility is quietness and staff are trained to be unobtrusive.
[ترجمه ترگمان]ساختمان کلی آرامش است و کارکنان آموزش دیده اند تا محجوب باشند
[ترجمه گوگل]امکانات کلی آرامش است و کارکنان آموزش داده می شود که بدون هیچ مشکلی باشند

14. The desolate quietness was almost painful.
[ترجمه ترگمان]سکوت خالی تقریبا دردناک بود
[ترجمه گوگل]آرامش خلوت تقریبا دردناک بود

15. Their quietness boomed about on the walls like birds in panic.
[ترجمه ترگمان]سکوت آنان مثل پرندگان در وحشت بر دیوارها نقش بسته بود
[ترجمه گوگل]آرامش آنها بر روی دیوارها مانند وحشت زده شدگان پرندگان بود

پیشنهاد کاربران

آرامش


کلمات دیگر: