کلمه جو
صفحه اصلی

sausage


معنی : سوسیس، سوسیگ، روده محتوی گوشت چرخ شده
معانی دیگر : روده محتوی گوشت چر  شده

انگلیسی به فارسی

سوسیس، سوسیگ، روده محتوی گوشت چرخ شده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: sausagelike (adj.)
• : تعریف: a meat preparation made by filling an animal intestine or similar casing with a seasoned mixture of minced beef, pork, or the like.

• seasoned minced meat which is stuffed into a tubular casing and formed into links
sausage is finely minced meat which is mixed with other ingredients and put into a thin casing like a tube.
a sausage is a tube-shaped piece of minced meat.

مترادف و متضاد

سوسیس (اسم)
frank, banger, sausage, wiener, hot dog, frankfurter, red-hot, toad-in-the-hole

سوسیگ (اسم)
sausage

روده محتوی گوشت چرخ شده (اسم)
sausage

جملات نمونه

1. a sausage roll
یک لوله (یا عدد) سوسیس

2. a link of sausage
یک قطعه سوسیس

3. She sliced off a piece of sausage.
[ترجمه مریم جون⚘] او یک تکه از سوسیس را قطعه قطعه کرد
[ترجمه ترگمان] اون یه تیکه کالباس رو تیکه تیکه کرد
[ترجمه گوگل]او قطعه ای از سوسیس را قطعه قطعه کرد

4. Mould the sausage meat into little balls.
[ترجمه ترگمان]گوشت سوسیس را در تخم های کوچک فرو کرد
[ترجمه گوگل]گوشت سوسیس را درون توپ های کوچک قرار دهید

5. The sausage is also sold pre-packed in slices.
[ترجمه ترگمان]همچنین سوسیس به صورت قبل از بسته بندی فروخته می شود
[ترجمه گوگل]سوسیس نیز در برش های بسته بندی شده فروخته می شود

6. He claimed that the school was like a sausage machine, only interested in exam results.
[ترجمه ترگمان]او ادعا کرد که این مدرسه مانند یک ماشین سوسیس است که تنها به نتایج امتحانات علاقمند است
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که مدرسه مانند ماشین سوسیس بود و تنها به نتایج امتحان علاقه مند بود

7. He dropped his sausage on the pavement and someone's dog ate it, mustard and all.
[ترجمه ترگمان]سوسیس را روی زمین انداخت و سگ کسی آن را خورد، خردل و همه
[ترجمه گوگل]سوسیس خود را روی پیاده رو کنار گذاشت و سگ کسی خورد، خردل و همه چیز

8. The knife for cutting sausage was sitting in the sink.
[ترجمه ترگمان]چاقو برای بریدن کالباس در ظرف شویی نشسته بود
[ترجمه گوگل]چاقو برای برش سوسیس در غرق نشسته بود

9. The sausage was very highly seasoned.
[ترجمه ترگمان]سوسیس به شدت seasoned شده بود
[ترجمه گوگل]سوسیس بسیار چاشنی بود

10. Then you literally cut the sausage down the middle.
[ترجمه ترگمان] پس به معنای واقعی کالباس رو از وسط ببر
[ترجمه گوگل]سپس شما به معنای واقعی کلمه سوسیس را به وسط بریده اید

11. As he took it off he remembered the sausage and treacle tart in his pocket.
[ترجمه ترگمان]وقتی آن را برداشت سوسیس و کلوچه مربایی را در جیبش به یاد آورد
[ترجمه گوگل]همانطور که او آن را برداشت، او را در جیب خود سوسیس و پودر خمیر را به یاد می آورد

12. Foodstuff varies from fried egg and chips to sausage rolls and sponge cakes.
[ترجمه ترگمان]foodstuff از تخم مرغ و چیپس برای سوسیس و کیک اسفنجی فرق دارد
[ترجمه گوگل]مواد غذایی از تخم مرغ و چیپس سرخ شده به رول سوسیس و اسفنج کیک متفاوت است

13. Too many racecourses offer stale sausage rolls and queues for the Portaloo.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از racecourses sausage، sausage و queues را برای the عرضه می دارند
[ترجمه گوگل]مسابقات بیش از حد بسیاری از رول کوسه ها و صف های ناپدید شده برای پورتالو ارائه می دهند

14. Abba were a sausage on the cream cake of pop.
[ترجمه ترگمان] گروه \"گروه\" هم سوسیس بود
[ترجمه گوگل]آبا سوسیس بر روی کیک کیک پاپ بود

15. Flatten into a sausage shape and put 2 pieces of meat on to each kebab.
[ترجمه ترگمان]Flatten به شکل کالباس سازی درآمد و ۲ قطعه گوشت را به هریک از kebab اضافه کرد
[ترجمه گوگل]به شکل سوسیس بریزید و به 2 قوطی کباب بریزید

پیشنهاد کاربران

سوسیس

سوسیس
a kind of meat that we make hot dog with it

Sausage : سوسیس
مثال :
- I'm eating apple
Come and eat this. its sausage, it is specifically for you
( کینگ امپراطور استاد علیرضا باقری خداوندگار احساس و پادشاه اینستا )


Meat
Please like my comment for 1000

Sausage don't count= ساک زدن حساب نمیشه
Sausage=ساک زدن ( در سریال بیریکینگ بد )


کلمات دیگر: