کلمه جو
صفحه اصلی

satiety


معنی : سیری، بی نیازی
معانی دیگر : پری، اغنا، دلزدگی، وازدگی

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the condition of being completely full or satisfied, often to excess; glut.
مترادف: glut, satiation, surfeit
مشابه: engorgement, excess, overindulgence, oversupply, repletion, saturation

• complete satisfaction, repletion; excessive gratification, state of being overly full or gratified, surfeit

مترادف و متضاد

سیری (اسم)
intensity, density, bellyful, satiety, fullness, satiation, intension, depth, tint

بی نیازی (اسم)
satiety

جملات نمونه

1. There is no satiety in study.
[ترجمه احمد قاسمی] مطالعه سیری ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ سیری در کار نیست
[ترجمه گوگل]در مطالعه هیچ اتفاقی نمی افتد

2. The satiety index decreased progressively from boiled potatoes to french fries to potato chips.
[ترجمه G.farzi] شاخص سیری از سیب زمینی آب پز تا سیب زمینی سرخ کرده تا چیپس کاهش مشخصی داشت
[ترجمه ترگمان]شاخص سیری دریا به تدریج از سیب زمینی های آب پز گرفته تا سیب زمینی سرخ کرده و سیب زمینی سرخ کرده کاهش یافت
[ترجمه گوگل]شاخص سدیم از سیب زمینی سرخ شده تا سیب زمینی سرخ شده به طور فزاینده ای کاهش یافته است

3. Serotonin, a neurotransmitter that regulates well-being, calmness and satiety, can be restored by eating carbohydrates.
[ترجمه ترگمان]سروتونین یک انتقال دهنده عصبی است که سلامت، آرامش و سیری را تنظیم می کند و می تواند با خوردن کربو هیدرات ها احیا شود
[ترجمه گوگل]سروتونین، یک انتقال دهنده عصبی که رفاه، آرامش و سیری را تنظیم می کند، می تواند با خوردن کربوهیدرات ها دوباره بازی کند

4. Satiety was increased with a larger bulk of food intake.
[ترجمه ترگمان]satiety با مقدار بیشتری از مصرف مواد غذایی افزایش یافت
[ترجمه گوگل]با افزایش حجم غذا بیشتر، ساتیت افزایش می یابد

5. Their presence in foods induces satiety at meal time.
[ترجمه ترگمان]حضور آن ها در غذاها بعد از غذا سیری می دهد
[ترجمه گوگل]حضور آنها در غذاها سبب سوزش در زمان غذا می شود

6. The occurring rates of postcibal satiety, retention of gastric juice and enterogastric reflux were remarkably lower in VTPPD group than in the other 2 groups.
[ترجمه ترگمان]میزان وقوع of postcibal، نگهداری آب gastric و برگشت enterogastric به طور قابل ملاحظه ای در گروه VTPPD نسبت به ۲ گروه دیگر، بسیار پایین تر بودند
[ترجمه گوگل]میزان بروز تنفس پس از زایمان، حفظ آب معدنی و ریفلاکس وریدی در گروه VTPPD به طور قابل توجهی پایین تر از دو گروه دیگر بود

7. Some or bud, satiety may look like an immediate rupture.
[ترجمه ترگمان]برخی یا غنچه، پس از آن ممکن است به یک گسیختگی نزدیک به نظر برسد
[ترجمه گوگل]بعضی از جوانه ها، جوانه زدن، ممکن است مانند یک شکاف فوری باشد

8. Tom was filled to satiety by the big dinner.
[ترجمه ترگمان]تام این شام بزرگ را به سیری فرا گرفت
[ترجمه گوگل]توام با شام بزرگ به سیری پر شده بود

9. Resistant starch produces more satiety, possibly partly through the release of a different peptide ( PYY ).
[ترجمه ترگمان]اما تا حدودی از طریق انتشار یک پپتید متفاوت (PYY)، نشاسته مقاومت بیشتری ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]نشاسته مقاوم در برابر انجماد بیشتر، احتمالا تا حدی به وسیله انتشار پپتیدهای مختلف (PYY) تولید می شود

10. Conersely, satiety pathways are markedly less functional.
[ترجمه ترگمان]مسیرهای سیری دریا به طور قابل ملاحظه ای عملکردی کمتری دارند
[ترجمه گوگل]به صورت Conersely، مسیرهای سفتی به طور قابل توجهی کمتر عمل می کنند

11. Everyone is brandied and ate to satiety, Su remnants snow stirs up seamless stanza of Mo however bamboo to visit clothes lake.
[ترجمه ترگمان]همه خسته و گرسنه هستند و به سیری خوراک می خورند و تکه های برفی باقیمانده مو به هر حال بامبو را تکان می دهند تا از دریاچه لباس بازدید کنند
[ترجمه گوگل]هر کسی مارماهی دارد و خوردن آن را می بخشد، باقیمانده باقیمانده باب سبب می شود که بدون درز بامبو از مو برای دیدار از لباس های دریاچه استفاده شود

12. Satiety is a dream which will always elude you.
[ترجمه ترگمان]satiety رویایی است که همیشه از تو دور خواهد شد
[ترجمه گوگل]Satite یک رویا است که همیشه شما را از بین می برد

13. Keeping silent and thinking, studying without satiety, teaching others without weariness.
[ترجمه ترگمان]ساکت کردن و فکر کردن، درس خواندن بدون سیری، درس دادن دیگران بدون خستگی
[ترجمه گوگل]نگه داشتن سکوت و تفکر، مطالعه بدون سرسبد، آموزش دیگران بدون خستگی

14. As for satiety Don Juan insists upon it, on the contrary.
[ترجمه ترگمان]اما بر عکس، دون خوان بر عکس اصرار دارد
[ترجمه گوگل]همانطور که برای سانته دون جوان اصرار دارد، برعکس

15. In experiments with rats, increased electrical activity was recorded in the satiety centre of the brain during chewing and swallowing.
[ترجمه ترگمان]در آزمایش ها با موش های صحرایی، افزایش فعالیت الکتریکی در مرکز سیری مغز در حین جویدن و بلعیدن ثبت شد
[ترجمه گوگل]در آزمایش های موش صحرایی، فعالیت الکتریکی افزایش یافته در مرکز جاذب مغز در طی جویدن و بلع ضبط شد

پیشنهاد کاربران

سیری، بی نیازی

سیر شدن
سیری


کلمات دیگر: