کلمه جو
صفحه اصلی

sandbank


معنی : ساحل مرجانی یاشنی درجزیره، ساحل شنی، کرانه ماسه
معانی دیگر : رجوع شود به: sandbar، تپه زیرابی، جزیره نما، ریگ پشته، ریگ تپه

انگلیسی به فارسی

کرانه ماسه، ساحل شنی


sandbank، ساحل شنی، ساحل مرجانی یاشنی درجزیره، کرانه ماسه


انگلیسی به انگلیسی

• large mound of sand
a sandbank is a bank of sand below the surface of the sea or a river.

اسم ( noun )
• : تعریف: a large deposit of sand, as in a river or on the side of a hill.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کرانماسه
[زمین شناسی] کران ماسه ای - الف) پشته ماسه ای مغروق در دریا، دریاچه یا رودخانه که معمولاً در زمان جزر قابل مشاهده است. سد ماسه ای. - ب) نهشته بزرگ ماسه ای، خصوصاً در نواحی کم عمق نزدیک ساحل.

مترادف و متضاد

ساحل مرجانی یاشنی درجزیره (اسم)
cay, sandbank

ساحل شنی (اسم)
sandbank

کرانه ماسه (اسم)
sandbank

جملات نمونه

1. the boat was stuck on the sandbank
کشتی در قسمت کم عمق ساحل گیر کرده بود.

2. The boat stuck on a sandbank but we soon got it afloat again.
[ترجمه ترگمان]قایق روی یک ساحل شنی قرار داشت، اما به زودی آن را روی آب شناور کردیم
[ترجمه گوگل]قایق روی باند ماسه گیر افتاده بود اما ما به زودی دوباره آن را شناور کردیم

3. The sandbank was uncertain, like quicksand under his feet.
[ترجمه ترگمان]ساحل شنی مثل ماسه روان بود
[ترجمه گوگل]Sandbank، مانند سیلندر زیر پای خود، نامعلوم بود

4. The oil tanker was grounded on a sandbank.
[ترجمه ترگمان]تانکر نفت بر روی یک sandbank بسته شده بود
[ترجمه گوگل]تانکر نفت بر روی شن و ماسه بنا شده است

5. Our boat got caught on a sandbank as we returned home.
[ترجمه ترگمان] وقتی برگشتیم خونه، قایق ما گیر افتاد
[ترجمه گوگل]قایق ما پس از بازگشت به خانه، در یک باند شن و ماسه گرفتار شدیم

6. The oil tanker ran aground on a sandbank.
[ترجمه ترگمان]تانکر نفت در یک sandbank به گل نشسته بود
[ترجمه گوگل]تانکر نفتی در یک باند شن و ماسه به زمین می افتد

7. It fetched up on a sandbank.
[ترجمه ترگمان]یک ساحل شنی پیدا شد
[ترجمه گوگل]آن را بر روی شن و ماسه گذاشت

8. Rodley sighted a sandbank awash ahead.
[ترجمه ترگمان]Rodley یک ساحل شنی را دید
[ترجمه گوگل]رودلی یک باند ماسه ای رو به جلو رو دید

9. The ship hit a sandbank.
[ترجمه ترگمان]کشتی به ساحل شنی خورد
[ترجمه گوگل]کشتی به یک باند شن و ماسه برخورد کرد

10. Something lumbered and crashed out on the sandbank.
[ترجمه ترگمان]در ساحل شنی چیزی به حرکت درآمد و در ساحل شنی فرود آمد
[ترجمه گوگل]چیزی شبیه به ساندبک بود

11. He landed wheels-up on the sandbank and he and all the crew escaped certain death.
[ترجمه ترگمان]چرخ های یک ساحل شنی روی ساحل شنی فرود آمد و او و همه خدمه از مرگ حتمی نجات یافتند
[ترجمه گوگل]او دوچرخه سواری را در صندوق سد فرود آورد و او و همه خدمه از مرگ معلق فرار کردند

12. Look at that sandbank over there.
[ترجمه ترگمان]اون ساحل شنی رو ببین
[ترجمه گوگل]در آن ساندبک را نگاه کن

13. I am a long drought disturbance of sandbank!
[ترجمه نگین] من یک ساحل خشک پر آشوب هستم
[ترجمه ترگمان]من یک ساحل شنی طولانی و طولانی هستم
[ترجمه گوگل]من یک خشکسالی طولانی از sandbank هستم!

14. They lived with their Mother in a sandbank, underneath the root of a very big fir tree.
[ترجمه ترگمان]آن ها با مادرشان در a، زیر ریشه یک درخت صنوبر بزرگ زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها با مادر خود در یک باند ماسه ای، زیر ریشه یک درخت یخ بزرگ زندگی می کردند


کلمات دیگر: