1. jews were made a scapegoat for all of germany's misfortunes
یهودیان را عامل همه ی بدبختی های آلمان شمردند.
2. I don't deserve to be made the scapegoat for a couple of bad results.
[ترجمه مائده] حق من نیست که بخاطر چند تا اتفاق بد عامل همه ی بدبختی ها دانسته شوم
[ترجمه ترگمان]من مستحق این نیستم که اون سپر رو برای چند تا نتیجه بد درست کنم
[ترجمه گوگل]من سزاوار نیستم که برای چندین نتیجه بد نتیجه اخلاقی شود
3. He has been made a scapegoat for the company's failures.
[ترجمه ترگمان]او قربانی شکست های این شرکت شده است
[ترجمه گوگل]او برای شکست های این شرکت مقصر بوده است
4. Strike leaders tried to scapegoat foreign competitors.
[ترجمه ترگمان]رهبران اعتصاب سعی کردند رقبای خارجی را قربانی کنند
[ترجمه گوگل]رهبران اعتصاب قصد داشتند رقبای خارجی را از بین ببرند
5. The captain was made a scapegoat for the team's failure.
[ترجمه ترگمان]فرمانده یک نفر را برای شکست تیم آماده کرده بود
[ترجمه گوگل]کاپیتان به خاطر شکست تیم ساخته شد
6. She believed she had been made a scapegoat for what happened.
[ترجمه ترگمان]او معتقد بود که او به خاطر اتفاقی که افتاد، قربانی شده بود
[ترجمه گوگل]او معتقد بود که او برای آنچه اتفاق افتاده بود، مقصر بود
7. The old curmudgeon found a new scapegoat and that let me out.
[ترجمه ترگمان]مرد خسیس، قربانی جدیدی پیدا کرد و آن را به من داد
[ترجمه گوگل]قاتل قدیم یک اخراجی جدید پیدا کرد و آن را بیرون آورد
8. I would have been the scapegoat for anything bad they wrote afterwards.
[ترجمه ترگمان]دلم می خواست برای هر چیز بد که بعدا نوشته بودند، قربانی شوم
[ترجمه گوگل]من برای هر چیز بدی که پس از آن نوشته بودم، مراسم تدفین بود
9. God: The most popular scapegoat for our sins. Mark Twain
[ترجمه ترگمان]خداوند: The قربانی گناهان ما مارک تواین
[ترجمه گوگل]خدا محبوب ترین مقدس برای گناهان ما مارک تواین
10. Alternatively the committee could have served as a scapegoat if Pomgol activities had failed completely.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، اگر فعالیت های Pomgol به طور کامل شکست خوردند، این کمیته می توانست به عنوان قربانی عمل کند
[ترجمه گوگل]به جای آن، کمیته میتواند به عنوان یک ضربالاجل در کار باشد، اگر فعالیتهای پومگل به طور کامل شکست خورده باشد
11. Janice was to be made a scapegoat.
[ترجمه ترگمان] جنیس \"می خواست یه نفر رو قربانی کنه\"
[ترجمه گوگل]جانیس باید مقصر باشد
12. Too often she became a scapegoat for anger not strictly her due.
[ترجمه ترگمان]او اغلب به خاطر خشم و نگرانی او را قربانی می کرد
[ترجمه گوگل]او اغلب او را به خاطر خشم به شدت مجروح کرد
13. I could easily have become a scapegoat.
[ترجمه ترگمان] من به راحتی میتونستم قربانی بشم
[ترجمه گوگل]من به راحتی می توانم یک اخلاق تبدیل شود
14. The Scapegoat appeared unharmed and was clearly visible through the curtain of fire, turning over and over as the Wheel rolled.
[ترجمه ترگمان]The سالم به نظر می رسید و به وضوح در میان پرده آتش دیده می شد و وقتی که چرخ چرخ می خورد، از میان پرده آتش دیده می شد
[ترجمه گوگل]Scapegoat به نظر می رسد ناتوان و به وضوح از طریق پرده آتش نشان می شود، چرخش بیش از حد به عنوان چرخ رول