کلمه جو
صفحه اصلی

raring


معنی : مشتاق
معانی دیگر : پر از اشتیاق

انگلیسی به فارسی

پر از اشتیاق، مشتاق


انگلیسی به انگلیسی

• eager, excited, anxious, enthusiastic
if you are raring to do something, you are very eager to do it.

مترادف و متضاد

مشتاق (صفت)
anxious, impatient, willing, longing, strenuous, earnest, studious, keen, agog, solicitous, eager, enthusiastic, aspiring, avid, wistful, desirous, appetent, fond, thirsty, lickerish, athirst, hungry, breathless, fervid, full of desire, perfervid, raring, wishful

eager


Synonyms: champing at the bit, enthusiastic, itching, keen, longing, ready, willing


Antonyms: reluctant


جملات نمونه

1. he is raring to go
او مشتاق رفتن است.

2. They woke up early and were raring to go.
[ترجمه ترگمان]آن ها صبح زود از خواب بیدار شدند و مشتاق رفتن بودند
[ترجمه گوگل]آنها زود بیدار شدند و به حال خود رفته بودند

3. The horses were raring to have a gallop.
[ترجمه ترگمان]اسب های کالسکه سواری می کردند و چهار نعل حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]اسب ها به طرز وحشیانه ای به سر می برند

4. She is raring to get back to work after her operation.
[ترجمه ترگمان]او مشتاق است پس از عملیات خود به سرکار برگردد
[ترجمه گوگل]او بعد از عملیاتش دوباره کار می کند

5. She is raring to try out her new skates.
[ترجمه ترگمان]می خواد اسکیت جدیدش رو امتحان کنه
[ترجمه گوگل]او صید می کند تا اسکیت های جدیدش را امتحان کند

6. The children were raring to get outdoors.
[ترجمه ترگمان]بچه ها برای بیرون آوردن فضای باز مشتاق بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها در حال خروج از منزل بودند

7. He is raring to charge into the fray and lay down the law.
[ترجمه ترگمان]به زور وارد معرکه می شود و قانون را زیر پا می گذارد
[ترجمه گوگل]او در حال غرق شدن است و به قانون می پیوندد

8. At the start of the project we were raring to go but unfortunately we've lost a lot of our early enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]در آغاز پروژه مشتاق رفتن بودیم، اما متاسفانه ما شور و اشتیاق زیادی را از دست داده ایم
[ترجمه گوگل]در ابتدای پروژه، ما در حال چرخش بودیم اما متاسفانه بسیاری از شور و شوق اولیه ما را از دست داده ایم

9. Labour Ministers, newly in office, were raring to go with their own legislative programme.
[ترجمه ترگمان]وزرای کار که تازه در اداره بودند برای شرکت در برنامه قانونی خود مشتاق بودند
[ترجمه گوگل]وزیر کار، که تازه کار کرده بود، با برنامه قانونی خود رفت

10. At least one other investment group was raring to go.
[ترجمه ترگمان]حداقل یک گروه سرمایه گذاری دیگر مشتاق رفتن بود
[ترجمه گوگل]حداقل یک گروه سرمایه گذاری دیگر در حال رفتن بود

11. Carlos was raring to go soon after leaving the hospital.
[ترجمه ترگمان]کارلوس به زودی بعد از ترک کردن بیمارستان آماده رفتن شد
[ترجمه گوگل]کارلوس پس از خروج از بیمارستان، زود گذر بود

12. I've kept myself fit and I was raring to go.
[ترجمه ترگمان]خودم را سالم نگه داشتم و آماده رفتن بودم
[ترجمه گوگل]من خودم را حفظ کردم و به شدت گریه می کردم

13. All cut up but raring to go.
[ترجمه ترگمان] همه چیز به جز \"raring\" قطع شد
[ترجمه گوگل]همه برداشته می شوند اما رنج می برند

14. All kitted out for terrestrial habitation and raring to go?
[ترجمه ترگمان]همه kitted برای habitation زمینی و raring برای رفتن است؟
[ترجمه گوگل]همه برای اقامت زمینی و رنج برای رفتن بسته بندی شده؟

15. Hopefully we can get everyone back and raring to go ahead of the Man City game.
[ترجمه ترگمان]امیدواریم بتوانیم همه را عقب و مشتاق کنیم تا جلوتر از بازی \"مرد\" برویم
[ترجمه گوگل]امیدوارم بتوانیم همه را به عقب برگردانیم و به بازی های Man City برویم


کلمات دیگر: