کلمه جو
صفحه اصلی

rave


معنی : غوغا، دیوانگی، غرش، غریدن، دیوانه شدن، با بیحوصلگی حرف زدن، جار و جنجال راه انداختن
معانی دیگر : (دیوانه وار) با خود حرف زدن، پرت و پلا گفتن، هذیان گفتن، پریشان گویی کردن، (بیش از اندازه) با اشتیاق حرف زدن، حرارت به خرج دادن، به عرش رساندن، (به ویژه توفان) توفیدن، خروشیدن، (عامیانه) تعریف غلوآمیز، تعریف بسیار تمجیدآمیز، به طور نامفهوم حرف زدن، ژاژخایی کردن، سخن پراشتیاق، کار یا سخن دیوانه وار

انگلیسی به فارسی

پارتی شبانه همراه با رقص نور و dj


دیوانه شدن، جاروجنجال راه انداختن، با بی‌حوصلگی حرف زدن


غوغا، دیوانگی


تعریف تمجیدآمیز، تعریف غلوآمیز


دیوانه، غرش، غوغا، دیوانگی، با بیحوصلگی حرف زدن، غریدن، دیوانه شدن، جار و جنجال راه انداختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: raves, raving, raved
(1) تعریف: to praise something extravagantly; express enthusiasm.
مترادف: rhapsodize
مشابه: gush

- They raved over the chef's talent.
[ترجمه ترگمان] او نا با استعداد آشپز سر و کار پیدا کردن
[ترجمه گوگل] آنها بیش از استعداد سرآشپز را تحریک می کردند

(2) تعریف: to speak irrationally, without control; talk nonsense, as in delirium.
مترادف: babble
مشابه: gibber, ramble, sputter

(3) تعریف: to roar and blow, as a storm.
مترادف: rage
مشابه: rampage, roar, storm

• enthusiastic appraisal, extremely positive review or critique
speak deliriously, talk frantically; rage, blow or crash violently (about weather, ocean waves, etc.)
enthusiastic; of trend; of crazy or wild talk
if someone raves, they talk in an excited and uncontrolled way.
if you rave about something, you speak or write about it very enthusiastically; an informal use.
a rave review is a very enthusiastic one; an informal use.
a rave is a secretly organized event at which people dance to electronic music and take illegal drugs.
see also raving.

مترادف و متضاد

talk endlessly


غوغا (اسم)
pandemonium, fray, turmoil, affray, melee, uproar, clamor, mobile, riot, tumult, ruckus, hubbub, scuffle, mob, scrimmage, jangle, rave, peal, canaille, din, embroilment, hordes of locusts, hurly-burly, rumpus

دیوانگی (اسم)
derangement, frenzy, insanity, dementia, amok, madness, craziness, mania, amuck, distraction, rage, craze, rave, lunacy, delirium, furor, phrensy

غرش (اسم)
roar, roaring, boom, thunder, rave, thunderpeal

غریدن (فعل)
roar, boom, fulminate, thunder, rave, peal, rumble

دیوانه شدن (فعل)
rave, madden

با بیحوصلگی حرف زدن (فعل)
rave

جار و جنجال راه انداختن (فعل)
rave

Synonyms: babble, be delirious, bloviate, blow one’s top, carry on, come unglued, declaim, flip one’s lid, freak out, fume, gabble, go ape, go bananas, go crazy, go mad, harangue, jabber, make a to-do, mouth, orate, perorate, prate, prattle, rage, rail, rant, rattle on, roar, run amuck, splutter, storm, talk wildly, thunder, wander


be very enthusiastic


Synonyms: be delighted, be excited, be mad about, be wild about, bubble, carry on about, cry up, effervesce, enthuse, fall all over, go on about, gush, make a to-do, praise, rhapsodize


Antonyms: denounce, discourage


جملات نمونه

1. Shortly after taking the drug, the addict began to rave and foam at the mouth.
کمی بعد از مصرف مواد مخدر، معتاد شروع به عربده کشی کرد و کف از دهانش خارج شد

2. Speedy raved that his car had the capacity to reach 120 miles per hour.
اسپیدی با اشتیاق گفت که اتومبیلش می تواند تا سرعت 120 مایل در ساعت حرکت کند

3. Sadie was confident that Mr. Stebbe would rave about her essay.
سادی "استیب" راجع به انشای او، زبان به تحسین خواهد گشود

4. the rave reviews of his new movie
نقدهای تمجید آمیز از فیلم جدید او

5. The designer has received rave reviews from such arbiters of taste as Elle magazine.
[ترجمه ترگمان]این طراح با مرور بیش از حد از این قاضی، قاضی سلیقه (Elle)استقبال می کند
[ترجمه گوگل]طراح ارزیابی های هیجان انگیز از جمله داوران طعم مانند مجله Elle دریافت کرده است

6. The play received rave reviews from the critics.
[ترجمه فرشته عاج] نمایش نظرات تحسین آمیزی از سودی منتقدان دریافت کرد.
[ترجمه ترگمان]نمایش از سوی منتقدان مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این بازی انتقادهایی را از انتقادات هیجان انگیز دریافت کرد

7. Now I understand why travelers rave about Lapland.
[ترجمه ترگمان]حالا می فهمم که چرا مسافرا راجع به Lapland حرف میزنن
[ترجمه گوگل]در حال حاضر من درک می کنم که چرا مسافران در مورد لاپلند شور و شوق

8. The patient began to rave incoherently at the nurses.
[ترجمه 📎] بیمار شروع به گفتن هذیان هایی بی ربط به پرستاران کرد.
[ترجمه ترگمان]بیمار شروع به سخن گفتن کرد
[ترجمه گوگل]بیمار شروع به ناراحتی در پرستاران کرد

9. The performance earned them rave reviews from critics.
[ترجمه ترگمان]این عملکرد باعث انتقادات بسیاری از سوی منتقدان شد
[ترجمه گوگل]عملکرد آنها منتقدان را از نظرات انتقادی شگفت زده کرد

10. The Saturday rave craze seems to be on the way out.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که شور و شوق روز شنبه در حال انجام است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که دیوانه وار در روز شنبه بیرون برود

11. The play got rave praises in the local press.
[ترجمه ترگمان]این نمایش در مطبوعات محلی مورد تمجید و ستایش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این بازی در مطبوعات محلی هیجان زده شده است

12. I don't rant and rave or throw tea cups.
[ترجمه ترگمان]من وراجی نمی کنم و وراجی نمی کنم و فنجان چای را پرت نمی کنم
[ترجمه گوگل]من عصبانی نیستم و فریاد میزنم

13. You can rant and rave at the fine, but you'll still have to pay it.
[ترجمه ترگمان]تو می تونی همه چیز رو خراب کنی و همه چیز رو خراب کنی، اما بازم باید تاوانش رو بدی
[ترجمه گوگل]شما می توانید با خیال راحت بجنگید و ریش کنید، اما هنوز مجبورید آن را پرداخت کنید

14. Her performance won rave reviews from the critics.
[ترجمه ترگمان]عملکرد او به شدت از جانب منتقدان مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]عملکرد وی نتایج منتقدان را خشنود کرد

15. I am a great fan of rave music.
[ترجمه ترگمان]من طرفدار پروپا قرص موسیقی هستم
[ترجمه گوگل]من یک طرفدار عالی موسیقی رحمت هستم

16. The play got rave reviews / notices in the papers.
[ترجمه ترگمان]این نمایش بارها و بارها در روزنامه ها خوانده شد
[ترجمه گوگل]این بازی بررسی ها / اطلاعیه های شگفت انگیز را در مقالات برگزار می کند

17. The show has received rave reviews/notices in all the papers.
[ترجمه ترگمان]این برنامه بارها و بارها در تمام مقالات مجلات مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]این نمایش در تمام مقالات در مورد بررسی ها / اعلامیه های شگفت انگیزی دریافت کرده است

18. Luke would rave on about change.
[ترجمه ترگمان]لوک در شرف تغییر بود
[ترجمه گوگل]لوک در مورد تغییر تغییر کرد

He raved like a madman and threw the dishes out of the window.

او مانند دیوانه‌ها می‌غرید و ظرف‌ها را از پنجره بیرون می‌انداخت.


the rave reviews of his new movie

نقدهای تمجید‌آمیز از فیلم جدید او


پیشنهاد کاربران

هیجان زده

جنجال برانگیز

خفن

به صورت عصبانی، غیر قابل کنترل و دیوانه وار حرف زدن.
معنی دیگر :با شور وشوق حرف زدن در مورد یک چیزی که براتون لذت بخش بوده و تحسین میکنید ( syn:enthuse )



پرت و پلا گفتن - تعریف بسیار تمجید آمیز

مهمانی پرسروصدا

Rave reviews/reports
تشویق و تمجید شدید برای یک نمایش جدید، کتاب و غیره، در روزنامه یا مجله


داد و قال کردن

۱. to speak in an uncontrolled way, usually because you are upset or angry, or because you are ill
صحبت کردن بدون کنترل برروی خود، معمولا به دلیل ناراحت یا عصبانی بودن، و یا به دلیل داشتن مریضی
مثال: He's always raving ( on ) about the government
( حرف اضافه میتواند on یا about باشد. )

۲. to praise something very much
چیزی را بسیار زیاد تحسین کردن
مثال: She raved about/over the clothes she had seen at the Paris fashion shows
( حرف اضافه میتواند about یا over باشد. )

۳. admiring and giving a lot of praise
بسیار ستوده شده و تحسین شده
مثال: The show has received rave reviews in all the papers

۴. an event where young people dance to modern electronic music and sometimes take illegal drugs
مراسمی که در آن جوانان با موزیک های الکترونیک مدرن میرقصند و گاها از مواد مخدر غیرمجاز استفاده میکنند.
مثال: an all - night/open - air rave

۵. admiring; giving praise
تشویق و تحسین کردن
مثال: Everyone is raving about that new Vietnamese restaurant

اگر با حرف اضافه about بیایید
:rave about
تعریف کردن
مثلا میخوایم بگیم این فیلمو همه تعریفش میکنن


با هیجان و اشتیاق در مورد چیزی سخن گفتن
They rave about the movie and said that was the best movie of the half of the last century

( صفت ) ستایش آمیز، تحسین آمیز


کلمات دیگر: