کلمه جو
صفحه اصلی

scald


معنی : تاول، سوختگی، اثر اب جوش بر روی پوست، اب پز کردن، با آب گرم سوزاندن، اب جوش ریختن روی، تاول زده کردن
معانی دیگر : (با آب داغ یا بخار) سوزاندن، تاول دار کردن، سوختن، (آبگونه را) داغ کردن (از جوشاندن کمتر)، تفساندن، (با آب داغ) سترون کردن، ضد عفونی کردن، (با قرار دادن در آب داغ) پر کندن (از مرغ)، پوست کندن (از میوه)، (در اثر آبگونه یا بخار داغ) سوختگی، عمل سوزاندن، رجوع شود به: skald، بااب گرم سوزاندن

انگلیسی به فارسی

بااب گرم سوزاندن، آب جوش ریختن روی، تاول زده کردن، تاول، اثر آب جوش بر روی پوست، سوختگی، آب پز کردن


سوزاندن، سوختگی، تاول، اثر اب جوش بر روی پوست، با آب گرم سوزاندن، اب جوش ریختن روی، تاول زده کردن، اب پز کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scalds, scalding, scalded
(1) تعریف: to burn with or as if with a hot liquid or steam.

- She scalded her mouth on the hot tea.
[ترجمه Teacher] She called that her mouth with the hot tea
[ترجمه ترگمان] دهانش را با چای داغ سوخت
[ترجمه گوگل] او دهانش را روی چای داغ پخته کرد

(2) تعریف: to treat with, subject to, or cover with a boiling liquid.
مشابه: blanch

- We cleaned the dishes by scalding them.
[ترجمه ترگمان] ما ظرف ها را با استفاده از آن ها تمیز کردیم
[ترجمه گوگل] ما آنها را تمیز کردیم

(3) تعریف: to heat (a liquid) to a temperature just below the boiling point.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to be burned or heated by scalding.
اسم ( noun )
مشتقات: scalding (adj.)
(1) تعریف: a burn or other injury from a hot liquid or steam.

(2) تعریف: a plant condition that is caused by a fungus or improper exposure to sunlight or gases and results in discoloration of epidermal and surrounding tissues, esp. in fruits and vegetables.

• burn caused by boiling liquid or steam
burn with hot liquid or steam; treat with or cover with boiling liquid or steam; heat to a temperature just below the boiling point
if you scald yourself, you burn yourself with very hot liquid or steam.
a scald is a burn caused by very hot liquid or steam.

مترادف و متضاد

تاول (اسم)
blain, gall, blister, scorch, scald, bleb, welt

سوختگی (اسم)
burn, scorch, scald

اثر اب جوش بر روی پوست (اسم)
scald

اب پز کردن (فعل)
scald, poach, pot roast

با آب گرم سوزاندن (فعل)
scald

اب جوش ریختن روی (فعل)
scald

تاول زده کردن (فعل)
scald

جملات نمونه

1. Do not neglect to scald the dishes before drying them.
فراموش نکن قبل از خشک کردن ظروف,آنها را خوب با آب جوش بشویی

2. The scalding lava pouring from the mountain placed everyone in peril.
گدازه های جوشانی که از کوه بیرون می ریخت,همه را با آب جوش سوزاند

3. By being hasty, Stella scalded her hand.
استلا بخاطر شتاب زدگی,دستش را با آب جوش سوزاند

4. Don't scald yourself with that kettle!
[ترجمه میلاد] خودتو با کتری نسوزونی
[ترجمه ترگمان]با این کتری خودتو داغ نکن!
[ترجمه گوگل]خودتان را با آن کتری نپوشانید!

5. This kind of ointment will heal the scald.
[ترجمه الناز] این نوع پماد سوختگی را درمان میکند
[ترجمه ترگمان]این پماد درمان رو درمان می کنه
[ترجمه گوگل]این نوع پماد باعث شل شدن پوست می شود

6. Don't scald your lips in another man's porridge.
[ترجمه ترگمان]تو فرنی یک مرد دیگه scald نکن
[ترجمه گوگل]لب های خود را در فرنی مرد دیگری نپاشید

7. Scald the milk and then add it to the egg and sugar mixture.
[ترجمه bahereh] شیر را بجوشانید و سپس ان را به مخلوط تخم مرغ و قند اضافه کنید.
[ترجمه ترگمان]شیر را باز کنید و سپس آن را به مخلوط تخم مرغ و شکر اضافه کنید
[ترجمه گوگل]شیر را پودر کنید و سپس آن را به مخلوط تخم مرغ و قند اضافه کنید

8. Scald the needles to sterilize them.
[ترجمه ترگمان]سوزن را باز کن تا آن ها را ضدعفونی کند
[ترجمه گوگل]سوزن ها را به عقب انداختن آنها را تمیز کنید

9. Be careful not to scald yourself with the steam.
[ترجمه ترگمان]مواظب باشید که خود را با بخار آلوده نکنید
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که خودتان را با بخار نکنید

10. Was that where they had been trained to scald faces with hot water and chilli?
[ترجمه ترگمان]آیا آن جایی بود که با آب گرم و فلفل چیلی آموزش دیده بودند؟
[ترجمه گوگل]این جایی بود که آنها آموزش دیده بودند تا چهره های چرب را با آب گرم و چیلی پخته کنند؟

11. Scald, skin, de-seed and finely chop the tomatoes.
[ترجمه ترگمان]پوست، پوست، de و آبدار کردن گوجه فرنگی
[ترجمه گوگل]پوست، پوست، دانه و ریز ریز کردن گوجه فرنگی

12. Scald the milk and add it to the bowl.
[ترجمه bahereh] شیر را بجوشانید و آن را به کاسه اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]شیر را باز کنید و آن را به کاسه بریزید
[ترجمه گوگل]شیر را پودر کنید و آن را به کاسه اضافه کنید

13. If you're not careful you'll scald yourself on/with that kettle.
[ترجمه ترگمان]اگر مواظب نباشی با این ک تری با آب گرم scald
[ترجمه گوگل]اگر دقت نکنید، خودتان را در آن / با آن کتری پاشیدید

14. They were going to scald it, Scald it and scour it like a doorstep.
[ترجمه ترگمان]می خواستند scald کنند، scald کنند و مثل دم در scour
[ترجمه گوگل]آنها قصد داشتند آن را پاشیدن، اسکالد و آن را مانند آستانه کشیدن

15. Don't scald your hands when you open the steamer.
[ترجمه ترگمان]وقتی کشتی بخار را باز می کنی با دست های خودت scald
[ترجمه گوگل]هنگامیکه بخار را باز می کنید، دستان خود را پنهان نکنید

16. The scald on her hand came from lifting a pot cover carelessly.
[ترجمه ترگمان]سوختگی دستش از روی بی دقتی روی دستش افتاد
[ترجمه گوگل]پودر دست خود را از بیرون کشیدن یک پوشش گلدان بی سر و ته بیرون آورد

17. Scald struggle traditional premium rubber tire less easily than sulfur or sulfur phenomenon.
[ترجمه ترگمان]scald با استفاده از لاستیک premium سنتی به راحتی از پدیده گوگرد و گوگرد خسته می شوند
[ترجمه گوگل]چسبیدن به تیرهای لاستیکی لاستیک سنتی به راحتی از پدیده گوگرد و گوگرد کم می شود

18. Can excuse me scald leave scar?
[ترجمه ترگمان]میشه منو ببخشید که جای زخم رو درست کنم؟
[ترجمه گوگل]می تونم بذارم پوستم چطوره؟

The samovar fell on Mahvash and scalded half of her body.

سماور روی مهوش افتاد و نیمی از تن او را سوزاند.


scalding water

آب داغ


پیشنهاد کاربران

سوختگی بر اثر یک مایع داغ

سوختگی با بخار اب یا مایع داغ

سوختگی ( بر اثر تماس با مایعات داغ )
an injury to the skin from boiling liquid

سوختگی، تاول

she took a sip of scalding tea
سوزان. داغ

جوشاندن شیر ( خیلی گرم کردن شیر بدون آنکه واقعاً مثل آب بجوشد )
Scald the milk and then add it to the egg and sugar mixture.
scalded milk

در آب جوش انداختن
Scald the needles to sterilize them.
Scald the tomatoes and remove the skins.

- سوزاندن
- سوختگی
سوزان/جوشان
- با آبِ گرم شستن ( دست و پا . . . )


کلمات دیگر: