کلمه جو
صفحه اصلی

recoupment


معنی : مفاصا، جبران، کسب مجدد
معانی دیگر : جبران، کسب مجدد

انگلیسی به فارسی

جبران، کسب مجدد


بازپرداخت، جبران، مفاصا، کسب مجدد


انگلیسی به انگلیسی

• payment, reimbursement; deduction, act of withholding; compensation, restitution

مترادف و متضاد

مفاصا (اسم)
acquittance, quietus, recoupment

جبران (اسم)
back, recovery, recoupment, relief, rectification, amends, compensation, restitution, recompense, reprisal, atonement, quid pro quo

کسب مجدد (اسم)
recoupment

جملات نمونه

1. Obviously, administrative recoupment power itself is a public power with punishment.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که قدرت اجرایی administrative یک قدرت عمومی با مجازات است
[ترجمه گوگل]بدیهی است که قدرت بازپرداخت اداری خود، یک قدرت عمومی با مجازات است

2. Third chapter is the standard of Recoupment against Employees with Culpable Negligence, this also a premise which the Recoupment against Employees with Culpable Negligence.
[ترجمه ترگمان]فصل سوم استاندارد recoupment علیه کارمندان با culpable Negligence است، که این یک فرض است که the علیه کارمندان با culpable Negligence
[ترجمه گوگل]فصل سوم استاندارد بازپرداخت در برابر کارمندان با غفلت قابل انکار است، این نیز یک فرضیه است که بازپرداخت در برابر کارمندان با غفلت قابل انکار

3. Administrative recoupment is a legal system based on state compensation.
[ترجمه ترگمان]recoupment اجرایی یک سیستم قانونی براساس غرامت دولت است
[ترجمه گوگل]جبران اداری یک سیستم حقوقی است که بر اساس جبران خسارت دولتی است

4. The agreed-upon recoupment principles also contemplate the recoupment of compensation that has not yet been awarded or vested.
[ترجمه ترگمان]اصول توافق شده در مورد recoupment نیز به recoupment غرامت پرداخت که هنوز به آن ها اعطا نشده یا تقسیم نشده است
[ترجمه گوگل]اصول بازپرداخت توافق شده نیز بازپرداخت جبران خسارت را که هنوز به آن اعطا نشده و یا تأمین نشده است، درنظر بگیرید

5. In China,(Sentence dictionary) administrative recoupment system was established on the basis of the theory of state liability.
[ترجمه ترگمان]در چین، سیستم recoupment اجرایی (حکم)براساس نظریه مسئولیت دولت تاسیس شد
[ترجمه گوگل]در چین، (فرهنگ لغت حکم) سیستم بازپرداخت اداری بر اساس تئوری مسئولیت دولتی تأسیس شد

6. Main USES investment recoupment period, the net present value, the break-even point related indexes of engineering economic benefit camellia Lin.
[ترجمه ترگمان]مزایای اصلی سرمایه گذاری در دوره recoupment، ارزش فعلی خالص، شاخص های مرتبط با نقطه تجزیه و تحلیل سود اقتصادی مهندسی لین لین می باشد
[ترجمه گوگل]دوره بازپرداخت سرمایه USES اصلی، ارزش خالص فعلی، شاخص های مربوط به نقاط ضعف از مزایای مهندسی اقتصادی کاملیا لین

7. "Action", in the sense of a judicial proceeding, includes recoupment, counterclaim, set-off, suit in equity, and any other proceeding in which rights are determined.
[ترجمه ترگمان]\"اقدام\"، به مفهوم روند قضایی، شامل recoupment، counterclaim، تنظیم شده، کت و شلوار، و هر گونه اقدام دیگری است که در آن حقوق تعیین می شود
[ترجمه گوگل]'اقدام'، به معنای یک پروسه قضایی، شامل جبران خسارت، جبران تقاضا، جبران خسارت، جبران خسارت، و سایر اقداماتی که در آن حقوق تعیین می شود

8. LMDS's advantages include high-capacity, multi-services, fast engineering completion, fast recoupment, construction on user's requirements and low network operation and maintenance expense.
[ترجمه ترگمان]مزایای s شامل ظرفیت بالا، multi، تکمیل مهندسی سریع، recoupment سریع، ساخت وساز در مورد الزامات کاربر و هزینه نگهداری و هزینه نگهداری است
[ترجمه گوگل]مزایای LMDS عبارتند از: ظرفیت بالا، چند خدمات، تکمیل مهندسی سریع، بازپرداخت سریع، ساخت و ساز براساس الزامات کاربر، عملکرد کم شبکه و هزینه نگهداری

9. The open sea shipping industry is one in a big way invests, the recoupment period long profession.
[ترجمه ترگمان]صنعت حمل و نقل دریایی باز یکی از راه های بزرگ است که به مدت طولانی در آن سرمایه گذاری می شود
[ترجمه گوگل]صنعت حمل و نقل دریایی باز یک راه طولانی برای سرمایه گذاری است

10. Action" in the sense of a judicial proceeding includes recoupment, counterclaim, set-on, suit in equity and any other proceedings in which rights are determined. "
[ترجمه ترگمان]اقدام \" به مفهوم روند قضایی شامل recoupment، counterclaim، تنظیم شده، کت و شلوار و هر گونه دادرسی دیگری است که در آن حقوق تعیین می شود \"
[ترجمه گوگل]اقدام 'به معنای محاکمه قضایی شامل جبران خسارت، تقاضای تقاضا، تسویه حساب، تقاضای حقوق صاحبان سهام و سایر مواردی است که در آن حقوق تعیین می شود '

11. Through the analysis of history, present state and theoretical basis of administrative recoupment, this thesis intended to put forward a few suggestions on the system of China.
[ترجمه ترگمان]از طریق تجزیه و تحلیل تاریخ، وضعیت فعلی و نظری of اجرایی، این پایان نامه قصد دارد چند پیشنهاد را در مورد سیستم چین مطرح کند
[ترجمه گوگل]از طریق تجزیه و تحلیل تاریخ، حالت فعلی و نظری بازپرداخت اداری، این پایان نامه، قصد دارد چند پیشنهاد در مورد سیستم چین ارائه دهد

12. The determination of the main body is the premise to study the administrative recoupment system, which involves who pursues the recoupment and who recoups.
[ترجمه ترگمان]تعیین بدنه اصلی این فرض است که سیستم recoupment اجرایی را مطالعه کنیم که شامل کسانی است که the و who را پی گیری می کند
[ترجمه گوگل]تعیین اصلی بدن، فرضیه مطالعه سیستم بازپرداخت اداری است که شامل افرادی است که بازپرداخت را دنبال می کنند و کسانی که جبران می کنند


کلمات دیگر: