کلمه جو
صفحه اصلی

recapitulate


معنی : رئوس مطالب را تکرار کردن
معانی دیگر : خلاصه کردن، به اختصار تکرار کردن، کوتهوار کردن، بازگو کردن (به اختصار)، زیست شناسی صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن

انگلیسی به فارسی

رئوس مطالب را تکرار کردن، (زیست‌شناسی) صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن


جمع کردن، رئوس مطالب را تکرار کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: recapitulates, recapitulating, recapitulated
(1) تعریف: to briefly review (the main points) of a spoken or written exchange or communication.
مترادف: recap, sum up, summarize
مشابه: abstract, epitomize, recite, reiterate, restate, review, synopsize

- The instructor told the students to recapitulate their main ideas in the final paragraph of their essays.
[ترجمه ترگمان] مربی به دانش آموزان گفت تا عقاید اصلی خود را در بند نهایی مقالات خود بازگو کنند
[ترجمه گوگل] مربی به دانش آموزان گفت که ایده های اصلی خود را در بند نهایی مقالات خود خلاصه کنند

(2) تعریف: of an organism, to repeat in its development (the main stages of the evolutionary development of its species).
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to give a summary.
مترادف: recap
مشابه: review, sum up

• summarize, conclude, sum up
when you recapitulate, you repeat the main points of an explanation, description, or argument, as a summary of it; a formal word.

مترادف و متضاد

رئوس مطالب را تکرار کردن (فعل)
recapitulate

go over something again


Synonyms: epitomize, go over same ground, go the same round, outline, paraphrase, recap, recount, rehash, reiterate, repeat, rephrase, replay, restate, review, reword, run over, run through again, summarize, sum up


Antonyms: take back


جملات نمونه

1. Let's just recapitulate the essential points.
[ترجمه ترگمان]بیایید فقط نکات اساسی را به طور خلاصه بیان کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید فقط نکات ضروری را جمع کنیم

2. Let me just recapitulate what we've agreed so far.
[ترجمه ترگمان]بگذار به اختصار چیزی را که تا این حد توافق کردیم شرح دهم
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید فقط آنچه را که تا کنون توافق کردهایم خلاصه کنیم

3. To understand why this is so let us recapitulate for a moment.
[ترجمه ترگمان]برای این که بفهمیم چرا این قدر به ما اجازه می دهد که یک لحظه به طور خلاصه صحبت کنیم
[ترجمه گوگل]برای درک اینکه چرا این چنین است، اجازه دهید ما برای لحظه ای خلاصه شویم

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

5. It would be tedious to recapitulate the substance of Addison's tributes.
[ترجمه ترگمان]خلاصه خیلی خسته کننده خواهد بود که به طور خلاصه و به شرح و خراج ادیسون بپردازد
[ترجمه گوگل]مضراب بودن مطالب ادیسون، خسته کننده است

6. Let's recapitulate the main ideas.
[ترجمه ترگمان]بیایید نظرات اصلی را به طور خلاصه بیان کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید خلاصه ای از ایده های اصلی

7. To recapitulate, all development rights and values were vested in the state.
[ترجمه ترگمان]بطور خلاصه تمام حقوق و ارزش های توسعه به دولت واگذار شد
[ترجمه گوگل]برای جمع آوری، تمام حقوق و ارزش های توسعه به دولت اختصاص داده شد

8. Try to recycle or recapitulate earlier program phases.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید فازه ای برنامه قبلی را بازیافت یا تکرار کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید از مراحل برنامه قبلی استفاده کنید یا دوباره جمع کنید

9. Before we start the discussion we should first recapitulate a little of last week's lecture.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بحث را شروع کنیم باید اولین سخنرانی هفته گذشته را تکرار کنیم
[ترجمه گوگل]قبل از شروع بحث ما ابتدا باید کمی از سخنرانی هفته گذشته را جمعآوری کنیم

10. It serves no earthly use to recapitulate the damage that they do, and which we know they do.
[ترجمه ترگمان]این کار هیچ فایده زمینی برای بازگو کردن آسیب هایی که آن ها دارند ندارد و ما می دانیم که آن ها این کار را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]این نرمافزار کاربردی برای استفاده از زمین برای جمعآوری آسیبهایی که انجام میدهند و ما میدانیم که آنها انجام میدهند

11. Recapitulate from last time: What does it mean to study Creole Languages and Caribbean Identities?
[ترجمه ترگمان]recapitulate از آخرین بار: مطالعه زبان های کریول و جزایر کارائیب برای چه معنایی دارد؟
[ترجمه گوگل]خلاصه ای از آخرین بار چه معنی ای برای مطالعه کریول ها و هویت کارائیب است؟

12. Would life recapitulate any of its familiar stages, or would It'stun us with contrary alternatives?
[ترجمه ترگمان]آیا زندگی یکی از مراحل آشنا را تکرار می کند یا ما را گیج می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا زندگی هر یک از مراحل آشنا را جمعآوری می کند یا آیا با گزینه های متضاد ما را به ما معرفی می کند؟

13. Here to recapitulate is a detailed list of the program characteristics.
[ترجمه ترگمان]در اینجا لیستی مفصل از ویژگی های برنامه آورده شده است
[ترجمه گوگل]در اینجا برای خلاصه لیستی از ویژگی های برنامه است

14. It will be helpful to recapitulate them.
[ترجمه ترگمان]خلاصه کردن آن ها مفید خواهد بود
[ترجمه گوگل]مفید است که آنها را جمعآوری کنیم

15. I will now briefly recapitulate the foregoing cases.
[ترجمه ترگمان]اکنون در مورد موارد فوق به طور خلاصه صحبت خواهم کرد
[ترجمه گوگل]من در حال حاضر به طور خلاصه موارد فوق را خلاصه می کنم

پیشنهاد کاربران

summarize

در برخی متون این واژه باز پیدایی ترجمه شده است.


کلمات دیگر: