کلمه جو
صفحه اصلی

rasher


معنی : قسمت، ورقه نازک گوشت سرخ کردنی
معانی دیگر : لایه ی نازک گوشت خوک (bacon)، ورقه نازک گوشت سر  کردنی

انگلیسی به فارسی

ورقه نازک گوشت سرخ کردنی، قسمت


راشد، قسمت، ورقه نازک گوشت سرخ کردنی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a thin slice, or a serving of thin slices, of bacon or ham.

• thin slice of ham or bacon
a rasher of bacon is a thin slice of it.

مترادف و متضاد

قسمت (اسم)
detachment, section, party, leg, share, portion, sect, lot, division, dole, proportion, segment, canton, arm, chapter, department, ratio, plank, feck, parcel, percentage, compartment, snick, grist, internode, kismet, rasher, whang

ورقه نازک گوشت سرخ کردنی (اسم)
rasher

جملات نمونه

1. Discard the bacon rind and cut each rasher in half.
[ترجمه ترگمان]پوست خوک را دور بریزید و هر rasher را به نصف کاهش دهید
[ترجمه گوگل]شتر بیکن را از بین ببرید و هر روهر را نصف کنید

2. Roll one rasher around each prune and secure with a cocktail stick.
[ترجمه ترگمان]one را دور هر کدام می چرخاند و با عصا به آن وصل می شود
[ترجمه گوگل]رنده کردن یک قاشق چایخوری در اطراف هر قاشق چایخوری را با یک چوب کوکتل محکم کنید

3. The black dog snatched the rasher of bacon away.
[ترجمه ترگمان]سگ سیاه گوشت خوک را به کناری کشید
[ترجمه گوگل]سگ سیاه سگ را از دور بیکن برداشت

4. a rasher of bacon.
[ترجمه ترگمان]گوشت خوک
[ترجمه گوگل]یک شتر بیکن

5. Spread with butter if wished. 4 To serve, place a rasher of bacon on each muffin half.
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهی با کره زمین باز کن ۴ تا خدمت، جای گوشت خوک رو روی هر muffin قرار بده
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید با کره گسترش دهید 4 برای خدمت، یک نعلبکی از بیکن را در هر نیمه کاهو قرار دهید

6. I sampled the oak-smoked back - quite the most succulent, aromatic and potentially habit-forming rasher I have ever had.
[ترجمه ترگمان]من از چوب بلوط استفاده کردم - کاملا the، معطر و به طور بالقوه habit که تا به حال داشته ام
[ترجمه گوگل]من پشت دم بلوط را انتخاب کردم - کاملا شاداب ترین، معطر و به طور بالقوه عادت ساخت Rasher من تا به حال شده است

7. So, one day in addition to my yoghurt I had a rasher of bacon and one egg.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، یک روز علاوه بر ماست من یک تکه گوشت خوک و یک تخم مرغ داشتم
[ترجمه گوگل]بنابراین، یک روز علاوه بر ماست ما یک راس گوشت گوسفند و یک تخم مرغ داشتم

8. The eggs were great but the sausage or bacon choice meant I got a one inch frankfurter and she got a single thin rasher of bacon.
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ عالی بود، اما کالباس یا گوشت خوک، یعنی من یک کم سوسیس گرفتم و او هم یک سوسیس کوچک گوشت خوک درست کرد
[ترجمه گوگل]تخم مرغ عالی بود، اما انتخاب سوسیس یا بیکن به معنای یک فنجان سوسن یک اینچ بود و او یک راش نازک بیکن را دریافت کرد

9. Mix cooked rice with toasted sesame and blanched spinach, then roll it with a thin rasher of bacon, then fry the roll to make the bacon seal.
[ترجمه ترگمان]برنج پخته شده را با اسفناج toasted و اسفناج سفید مخلوط کنید و سپس آن را با یک تکه گوشت خوک رقیق کنید و سپس گوشت را سرخ کنید تا مهر و موم خوک را درست کنید
[ترجمه گوگل]برنج پخته شده را با کنجد تند و اسفناج خرد شده مخلوط کنید، سپس آن را با یک رنده نازک از بیکن رول کنید، سپس رول را برای پختن بیکن سرخ کنید


کلمات دیگر: