1. a scholar manqué
دانشمند نیم پز،جوجه دانشمند
2. a classical scholar
دانشمند هنر و ادبیات یونان و روم باستان
3. a quasi scholar
دانشمندنما،شبه دانشمند
4. a rare scholar
یک دانشمند بی نظیر
5. a renaissance scholar
ویژه گر دوره ی رنسانس
6. a ripe scholar
یک دانشمند باتجربه
7. a great persian scholar
یک دانشمند بزرگ ایرانی
8. a mark twain scholar
ویژه گر مارک تواین
9. her competence as teacher and scholar has never been in doubt
تبحر او به عنوان معلم و دانشمند هرگز مورد شک نبوده است.
10. the academic interests of a scholar
علایق علمی یک دانشمند
11. shakespeare's works have again been edited by an american scholar
آثار شکسپیر دوباره توسط یک دانشمند امریکایی ویرایش شده است.
12. As a scholar you will not have to pay college fees.
[ترجمه Reyhan] به عنوان یک دانشمند، مجبور نیستید هزینه کالج را بپردازید.
[ترجمه Neda] به عنوانیک شاگرد ممتاز ، مجبور نخواهید بود که هزینه کالج را بپردازید
[ترجمه ترگمان]شما به عنوان یک دانشمند مجبور نخواهید بود هزینه کالج را بپردازید
[ترجمه گوگل]به عنوان یک محقق، مجبور نیستید که هزینه کالج را بپردازید
13. His manners proclaim him a scholar.
[ترجمه ترگمان]رفتارش او را به عنوان دانشمند معرفی می کند
[ترجمه گوگل]شیوه های او او را محقق می دانند
14. He was the most distinguished scholar in his field.
[ترجمه ترگمان]او برجسته ترین پژوهشگر حوزه خود بود
[ترجمه گوگل]او برجسته ترین محقق در زمینه خود بود
15. Our school dined the famous scholar.
[ترجمه ترگمان] مدرسه ما یه دانشمند مشهور رو خورد
[ترجمه گوگل]مدرسه ما دانشمند معروف را پذیرفت
16. A scholar derives knowledge from reading.
[ترجمه ترگمان]یک دانشمند دانش را از خواندن می گیرد
[ترجمه گوگل]یک دانشمند دانش را از خواندن دریافت می کند
17. The scholar has an abundance of knowledge.
[ترجمه ترگمان]دانش متخصص دانش فراوانی دارد
[ترجمه گوگل]محقق دارای فراوانی دانش است
18. He is a scholar, if ever there was one.
[ترجمه ترگمان]او یک دانشمند است، اگر کسی باشد
[ترجمه گوگل]او یک محقق است، اگر هرگز وجود داشته باشد