کلمه جو
صفحه اصلی

rebuild


معنی : چیز دو باره ساخته شده، باز ساختن، دوباره ساختمان کردن
معانی دیگر : بازسازی کردن، دوباره ساختن، تجدید بنا کردن

انگلیسی به فارسی

بازساختن، دوباره ساختمان کردن، چیز دوباره ساخته شده


بازسازی، چیز دو باره ساخته شده، باز ساختن، دوباره ساختمان کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rebuilds, rebuilding, rebuilt
(1) تعریف: to build again; repair.
متضاد: demolish, ruin
مشابه: repair

(2) تعریف: to restructure; revise; reshape.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to build again what was lost or damaged.

- After the fire, they rebuilt quickly.
[ترجمه ترگمان] بعد از آتش، آن ها به سرعت بازسازی شدند
[ترجمه گوگل] پس از آتش، آنها به سرعت بازسازی شدند

• build again, reconstruct, erect again
if people rebuild a town or building, they build it again after it has been damaged or destroyed.
when an organization is rebuilt, it is developed again after it has stopped or become ineffective.

مترادف و متضاد

چیز دوباره ساخته شده (اسم)
rebuild

باز ساختن (فعل)
rebuild

دوباره ساختمان کردن (فعل)
rebuild

جملات نمونه

1. we were detailed to rebuild the bridge
ما را برای نوسازی پل به بیگاری گماشتند.

2. They say they will stay to rebuild their homes rather than retreat to refugee camps.
[ترجمه ترگمان]آن ها می گویند که به جای عقب نشینی به اردوگاه های پناهندگان، خانه های خود را بازسازی خواهند کرد
[ترجمه گوگل]آنها می گویند که آنها مجبور خواهند شد تا خانه های خود را بازسازی کنند و نه عقب نشینی به اردوگاه های پناهندگان

3. The company is making every effort to rebuild its business.
[ترجمه ترگمان]شرکت هر تلاشی را برای بازسازی کسب وکار خود انجام می دهد
[ترجمه گوگل]این شرکت هر گونه تلاش برای بازسازی کسب و کار خود را انجام می دهد

4. They want to knock the house down and rebuild it.
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواهند خانه را خراب کنند و از نو بسازند
[ترجمه گوگل]آنها می خواهند خانه را بچرخانند و آن را بازسازی کنند

5. Napoleon III authorized Haussmann to rebuild Paris.
[ترجمه ترگمان]ناپلئون سوم به Haussmann اجازه داد که پاریس را بازسازی کند
[ترجمه گوگل]ناپلئون III مجاز به بازسازی پاریس بود

6. If we have enough money we can rebuild.
[ترجمه ترگمان]اگر پول کافی داشته باشیم، می توانیم بازسازی کنیم
[ترجمه گوگل]اگر پول کافی داشته باشیم میتوانیم بازسازی کنیم

7. The president has called for massive investment to rebuild the country's economy.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور خواستار سرمایه گذاری گسترده برای بازسازی اقتصاد کشور شد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور خواستار سرمایه گذاری عظیم برای بازسازی اقتصاد کشور شده است

8. The first priority is to rebuild the area's manufacturing industry.
[ترجمه ترگمان]اولویت اول بازسازی صنعت ساخت این منطقه است
[ترجمه گوگل]اولویت اول بازسازی صنعت تولید منطقه است

9. Before the election, the party claimed it would rebuild the country's economy.
[ترجمه ترگمان]پیش از انتخابات، حزب ادعا کرد که اقتصاد کشور را بازسازی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]حزب پیش از انتخابات ادعا کرد که اقتصاد کشور را بازسازی خواهد کرد

10. After her divorce,she had to rebuild her life.
[ترجمه ترگمان]بعد از طلاق اون مجبور شد زندگیش رو از نو بسازه
[ترجمه گوگل]پس از طلاق او مجبور شد که زندگی خود را دوباره بسازد

11. Everyone would have to work hard together to rebuild the economy.
[ترجمه ترگمان]همه باید با جدیت تلاش می کردند تا اقتصاد را بازسازی کنند
[ترجمه گوگل]هرکسی مجبور است با هم کار کند تا اقتصاد را بازسازی کند

12. The international community must step in to help rebuild the country.
[ترجمه ترگمان]جامعه بین المللی باید برای کمک به بازسازی کشور اقدام کند
[ترجمه گوگل]جامعه بین المللی باید برای کمک به بازسازی کشور تلاش کند

13. We've only been able to rebuild the theatre with the assistance of the National Lottery.
[ترجمه ترگمان]ما فقط می توانیم با کمک قرعه کشی ملی، تئاتر را بسازیم
[ترجمه گوگل]ما تنها با کمک قرعه کشی ملی توانستیم تئاتر را بازسازی کنیم

14. The petition supports the scheme to rebuild the road.
[ترجمه ترگمان]این دادخواست از این طرح برای بازسازی این جاده حمایت می کند
[ترجمه گوگل]این درخواست از طرح حمایت از جاده بازسازی می کند

پیشنهاد کاربران

بازسازی


از نو ساختن
He trying to rebuild his life after his Mather died

نوساختن/نوسازیدن
م. ث
برای نوسازش این ساختمان، ۲ ماه وقت می نیازیم.
آن واحد رو که نوساختند ولی این یکی هنوز باید بیایند و آن را بنوسازنند.


کلمات دیگر: