1. The meat was salted away for future use.
[ترجمه ترگمان]گوشت برای استفاده آینده نمک سود شده بود
[ترجمه گوگل]گوشت برای استفاده در آستانه دور افتاده بود
2. He salted away a fortune over the years and no one ever knew!
[ترجمه ترگمان]اون سال ها ثروت رو از بین برده بود و هیچ کس نمی دونست!
[ترجمه گوگل]او در طول سال ها ثروت را فروخت و هیچکس نمی دانست!
3. She salted away most of the profit from the business.
[ترجمه ترگمان]اون بیشتر سود رو از تجارت برد
[ترجمه گوگل]او بیشتر از سود کسب کرد
4. He's been salting away money for years.
[ترجمه ترگمان]اون سالهاست که داره از پول استفاده میکنه
[ترجمه گوگل]او پول زیادی برای سالها صرف کرده است
5. Don't worry about the travelling bill, I have a little money salted away for it.
[ترجمه ترگمان]نگران صورتحساب مسافرت نباش، من مقدار زیادی نمک برای این کار دارم
[ترجمه گوگل]در مورد صورتحساب سفر نگران نباشید، من پول کمی برای انجام آن دارم
6. She salted away the profits in foreign bank accounts.
[ترجمه ترگمان]او سود را در حساب های بانکی خارجی کم کرد
[ترجمه گوگل]او سود خود را در حسابهای بانکی خارجی فرو برد
7. They had been salted away in mothballs and smelt of naphthalene.
[ترجمه ترگمان]آن ها را به اندازه کافی پر کرده بودند و بوی naphthalene می دادند
[ترجمه گوگل]آنها در ماتب بول ها و ذوب نفتالین خرد شده اند
8. This recipe uses wet water cloud seaweed, which is relatively salty. Rinse salt away thoroughly or it will be too salty to serve.
[ترجمه ترگمان]این دستورالعمل از جلبک دریایی مرطوب آبی استفاده می کند که نسبتا نمکین است نمک به طور کامل دفع می شود و برای خدمات رسانی خیلی شور خواهد بود
[ترجمه گوگل]این دستور العمل از جلبک دریای آب مرطوب استفاده می کند که نسبتا شور است آب نمک را به طور کامل بشویید و یا برای خدمت کردن بیش از حد نمکی باشد
9. If a bank loses money in a recession, which eats away at its capital, one quick way of improving its capital ratio is to lend less and just salt away any loan repayments that come in.
[ترجمه ترگمان]اگر یک بانک پول خود را در یک بحران اقتصادی از دست بدهد که در پایتخت خود از دست می دهد، یکی از راه های سریع بهبود نسبت سرمایه آن، وام دادن کم تر و کمی نمک در بازپرداخت وامی است که به آن وارد می شود
[ترجمه گوگل]اگر یک بانک در یک رکود اقتصادی که در سرمایه آن خراب می شود، پول را از دست می دهد، یک راه سریع برای بهبود نسبت سرمایه، کم کردن وام گرفتن و بازپرداخت وام است
10. Seventh, the average citizen in China doesn't save more than one in Hong Kong, Singapore, or East Asia: they are all Confucian savers, and tend to salt away a third of after-tax income.
[ترجمه ترگمان]هفتم، شهروند متوسط در چین بیش از یک نفر را در هنگ کنگ، سنگاپور، یا شرق آسیا نجات نمی دهد: آن ها پس انداز کنندگان کنفوسیوسی هستند و تمایل دارند که یک سوم درآمد بعد از مالیات را کنار بگذارند
[ترجمه گوگل]هفتمین، شهروند معمولی در چین بیش از یک نفر را در هنگ کنگ، سنگاپور و شرق آسیا نجات نمیدهد و همه آنها صرفه جویی در کنفوسیوس هستند و تمایل دارند یک سوم درآمد پس از مالیات را مالحظه نمایند