کلمه جو
صفحه اصلی

saucer


معنی : بشقاب، نعلبکی، زیر گلدانی، بشقاب کوچک
معانی دیگر : در نعلبکی ریختن

انگلیسی به فارسی

نعلبکی، بشقاب، بشقاب کوچک، زیر گلدانی


نعلبکی، زیر گلدانی، بشقاب کوچک، در نعلبکی ریختن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a small shallow dish on which a cup may be set, or an object that resembles such a dish.

• small flat dish on which a cup is placed; anything having the form or shape of a saucer
a saucer is a small curved plate on which you stand a cup.

مترادف و متضاد

بشقاب (اسم)
dish, vessel, plate, saucer

نعلبکی (اسم)
saucer, heeltap

زیر گلدانی (اسم)
mat, saucer

بشقاب کوچک (اسم)
saucer

جملات نمونه

cup and saucer

فنجان و نعلبکی


1. cup and saucer
فنجان و نعلبکی

2. He is drinking with a cup and saucer.
[ترجمه M.D] آن پسر نوشیدنی می نوشد همراه با استکان و نعلبکی
[ترجمه سلام!] مرد نوشیدنی اش را با فنجون و نعلبکی مینوشد
[ترجمه CR7] پسر با فنجان ونعلبکی نوشیدنی اش را می نوشد
[ترجمه Hayat] پسر با فنجان و نعلبکی نوشیدنی اش را مینوشد.
[ترجمه Sali🐾🐼] او با یک لیوان ونعلبکی نوشیدنی می نوشد
[ترجمه ترگمان] اون داره با یه لیوان و نعلبکی نوشیدنی میخوره
[ترجمه گوگل]او با یک فنجان و نعلبکی نوشیدنی دارد

3. Her cup clattered in the saucer.
[ترجمه ترگمان]cup در نعلبکی به صدا در آمد
[ترجمه گوگل]فنجانش در بشقاب پرید

4. I slopped tea in the saucer.
[ترجمه ترگمان]چای را در نعلبکی ریختم
[ترجمه گوگل]چای را در بشقاب بریزید

5. I replaced the cup carefully in the saucer.
[ترجمه ترگمان]فنجان را با دقت در نعلبکی جای دادم
[ترجمه گوگل]فنجان را به دقت در بشقاب جایگزین کردم

6. She put her cup and saucer down on the table.
[ترجمه Kc] او فنجان و نعلبکی خود را روی میز گذاشت
[ترجمه ترگمان]فنجانش را روی میز گذاشت
[ترجمه گوگل]او فنجان و بشقاب خود را روی میز گذاشت

7. The monster got zapped by a flying saucer .
[ترجمه ترگمان] اون هیولا یه بشقاب پرنده پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]هیولا با یک بشقاب پرنده زخمی شد

8. I'll fetch you a cup and saucer.
[ترجمه ترگمان]برات یک جام و نعلبکی میارم
[ترجمه گوگل]من یک فنجان و بشقاب را به شما خواهم داد

9. He clacked the cup against the saucer.
[ترجمه ترگمان]او فنجان را به نعلبکی زد
[ترجمه گوگل]او فنجان را در برابر بشقاب قرار داد

10. Some tea had slopped over into the saucer.
[ترجمه ترگمان]مقداری چای روی نعلبکی ریخت
[ترجمه گوگل]بعضی از چای ها به بشقاب پرت شده اند

11. The cat licked the milk off the saucer.
[ترجمه ترگمان]گربه شیر را لیسید
[ترجمه گوگل]گربه شیر را از بشقاب برداشت

12. The tea slopped into the saucer.
[ترجمه ترگمان]چای در نعلبکی ریخت
[ترجمه گوگل]چای به بشقاب چسبیده است

13. A teacup should stand in a saucer.
[ترجمه ترگمان]یک فنجان چای باید در نعلبکی قرار گیرد
[ترجمه گوگل]یک فنجان چای باید در یک بشقاب ایستاده باشد

14. The flying saucer is yet an unsolved mystery.
[ترجمه ترگمان] نعلبکی پرنده هنوز یه معمای حل نشده وجود داره
[ترجمه گوگل]بشقاب پرنده هنوز یک رمز و راز حل نشده است

15. She glued her boss's cup and saucer together as a practical joke.
[ترجمه ترگمان]فنجان و نعلبکی را به عنوان یک شوخی عملی به هم چسباند
[ترجمه گوگل]او فنجان رئیس و آشپزخانها را به عنوان یک جوک عملی چسباند

پیشنهاد کاربران

نعلبکی

زیراستکان ، زیراستکانی

Flying saucers :بشقاب پرنده ها

نعلبکی، زیرفنجانی، بشقاب کوچیکی که می داریم زیر فنجون، بشقاب کوچولو،

به معنی سفینه هم می باشد
Flying saucer به معنی بشقاب پرنده

نلعبکی

زیر فنجانی

نعلبکی
( پایینی غلط املایی داشت : )

نعلبکی
زیر فنجانی

به نوعی زیردریایی که برای کاوش سریع و در عمق زیاد در دریاها و اقیانوس ها استفاده می شود می گویند و معمولا به شکل کامل "diving saucer" نوشته می شود.


کلمات دیگر: