کلمه جو
صفحه اصلی

quivering


معنی : لرزش

انگلیسی به فارسی

لرزش


مترادف و متضاد

لرزش (اسم)
shake, vibration, palpitation, flutter, succussion, quake, tremor, quivering, tremolo, friskiness, tremour, trepidation

پیشنهاد کاربران

هراسان، نگران، مضطرب

I have battled The quivering serpent of pune
من با مارِ اهریمنیِ لرزانِ پیون مبارزه کرده ام .

به حرکت در آوردن
جنباندن

Love is quiverin happiness

عشق شادیرو به لرزه و حرکت در میاره


کلمات دیگر: