کلمه جو
صفحه اصلی

scepter


معنی : قدرت یا اقتدار سلطنتی، عصای سلطنتی، گرزه
معانی دیگر : (گرز مرصع و تزیینی که شاهان در مراسم تاجگذاری و غیره به دست می گیرند و نشان سلطنت است) کوپال، مقام سلطنت، فر شاهی، فرمانروایی، دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن

انگلیسی به فارسی

عصای سلطنتی، قدرت یا اقتدار سلطنتی، گرزه، دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن


اسپیتر، قدرت یا اقتدار سلطنتی، عصای سلطنتی، گرزه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a ceremonial staff that symbolizes a monarch's power.
مشابه: baton, staff, verge

(2) تعریف: a monarch's power or office; sovereignty.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scepters, sceptering, sceptered
مشتقات: sceptral (adj.)
• : تعریف: to bestow a scepter upon; grant royal power to.

• staff held by a monarch as a sign of his position and power

مترادف و متضاد

قدرت یا اقتدار سلطنتی (اسم)
scepter, sceptre

عصای سلطنتی (اسم)
scepter, sceptre

گرزه (اسم)
scepter, sceptre

جملات نمونه

1. The scepter is the king's badge of office.
[ترجمه ترگمان]scepter نشان پادشاه است
[ترجمه گوگل]اسکپرت پادشاهی است

2. A scepter is one of the attributes of a king.
[ترجمه ترگمان]عصای سلطنتی یکی از ویژگی های یک پادشاه است
[ترجمه گوگل]یک اسکیتور یکی از صفات پادشاه است

3. There was a time when we waved our scepters and calmed the storms.
[ترجمه ترگمان]زمانی بود که ما scepters را تکان دادیم و توفان را آرام کردیم
[ترجمه گوگل]زمانیکه اسپیترزهای ما را تکان دادیم و طوفان را آرام کردیم، زمانی بود

4. A scepter is the attribute of power.
[ترجمه ترگمان]عصای سلطنتی نشانه قدرت است
[ترجمه گوگل]یک اسکیتور، صفت قدرت است

5. The state eagle holds a golden scepter and a golden orb.
[ترجمه ترگمان]عقاب ایالتی یک عصای سلطنتی طلایی و یک گوی طلایی دارد
[ترجمه گوگل]عقاب دولتی یک اسپیتر طلایی و یک توپ طلایی دارد

6. You will rule them with an iron scepter; you will dash them to pieces like pottery.
[ترجمه ترگمان]شما آن ها را با یک scepter آهنین حکومت خواهید کرد و آن ها را مانند کوزه به جا خواهید انداخت
[ترجمه گوگل]شما آنها را با یک اسکنر آهن کنترل می کنید؛ شما آنها را به قطعه مانند سفال قرار دهید

7. A star will come out of Jacob; a scepter will rise out of Israel.
[ترجمه ترگمان]یک ستاره از جیکوب بیرون خواهد آمد؛ یک عصای سلطنتی از اسرائیل بیرون خواهد آمد
[ترجمه گوگل]یک ستاره از یعقوب بیرون می آید یک اسکیتر از اسرائیل بالا خواهد رفت

8. The crown and the scepter are the insigne of kings.
[ترجمه ترگمان]تاج و عصای سلطنتی the پادشاهان است
[ترجمه گوگل]تاج و اسکپرت علامتی از پادشاهان است

9. A star will out of Jacob; a scepter will rise out of Israel.
[ترجمه ترگمان]یک ستاره از جیکوب بیرون خواهد رفت؛ یک عصای سلطنتی از اسرائیل بیرون خواهد آمد
[ترجمه گوگل]یک ستاره از یعقوب بیرون خواهد رفت یک اسکیتر از اسرائیل بالا خواهد رفت

10. Added an extra bounce to Scepter upgraded Chain Frost.
[ترجمه ترگمان]اضافه کردن یک جهش به scepter، فراست زنجیره را ارتقا داد
[ترجمه گوگل]گزاف گویی اضافی به Frost زنجیره ای ارتقا یافته Scepter اضافه شده است

11. Then the king extended the gold scepter to Esther and she arose and stood before him.
[ترجمه ترگمان]سپس شاه را به سوی استر دراز کرد و برخاست و در مقابل او ایستاد
[ترجمه گوگل]پادشاه پادشاه طلا را به استر فرستاد و او برخاست و پیش او ایستاد

12. Queen Elizabeth wielded the scepter forty - five years.
[ترجمه ترگمان]ملکه الیزابت عصای سلطنتی را چهل و پنج سال به کار برد
[ترجمه گوگل]ملکه الیزابت چهارصد و پنجاه سال سن داشت

13. He will rule them with an iron scepter.
[ترجمه ترگمان]او آن ها را با یک scepter آهنین فرمان روایی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او را با یک اسکیتس آهن حکومت خواهد کرد

14. You are carrying a royal scepter of lilies.
[ترجمه ترگمان]تو داری یه scepter سلطنتی رو حمل می کنی
[ترجمه گوگل]شما در حال حمل یک اسپیتر سلطنتی از نیلوفرهای


کلمات دیگر: