کلمه جو
صفحه اصلی

recourse


معنی : چاره، وسیله، پاتوغ، اعاده، توسل، مراجعه، مراجعه کردن، مراجعه کردن به
معانی دیگر : دسترسی، متوسل شدن، دستیازی، راه حل، پاتوق، میعادگاه، متوسل شدن به

انگلیسی به فارسی

مراجعه، اعاده، چاره، وسیله، توسل، پاتوق، میعادگاه، متوسل شدن به، مراجعه کردن به


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: access to or the use of something for help, protection, or legal assistance.
مشابه: appeal, application, refuge, resort

- For matters such as this, the people have recourse to the legal system.
[ترجمه ترگمان] برای مسائلی مانند این، مردم به سیستم قانونی متوسل می شوند
[ترجمه گوگل] برای مقاصد مانند این، مردم به سیستم حقوقی مراجعه می کنند
- Her recourse to litigation came as a surprise as they thought they could negotiate a simple deal with her.
[ترجمه ترگمان] به حکم دادگاه متوسل شد و به محض اینکه آن ها فکر کردند می توانند معامله ساده ای را با او مذاکره کنند، غافلگیر شد
[ترجمه گوگل] درخواست او برای دادرسی به عنوان یک تعجب به نظر می رسید که فکر می کرد می تواند معامله ای ساده با او داشته باشد

(2) تعریف: that which may be turned to for assistance, protection, or a way out of a difficult situation.
مترادف: resort, resource
مشابه: backup, help, refuge, reinforcement, reserve, support

- If they refuse to compensate you fairly, then your only recourse is a law suit.
[ترجمه ترگمان] اگر آن ها از جبران نسب تا خیر امتناع کنند، تنها توسل شما یک دادخواست قانونی است
[ترجمه گوگل] اگر آنها از شما عادلانه شما را جبران کنند، پس تنها درخواست شما یک قانون است
- The company was on the brink of financial collapse and had no recourse other than to lay off workers.
[ترجمه ترگمان] این شرکت در آستانه فروپاشی مالی قرار داشت و به غیر از کارگران بی کار، به دیگری متوسل نشد
[ترجمه گوگل] این شرکت در آستانه فروپاشی مالی قرار داشت و به هیچ وجه از کارگران اخراج نشد

(3) تعریف: a legal right to collect from one who endorses a negotiable instrument, such as a check, if the original maker fails to pay.

• source of help or protection; access to a source of help or protection
if you have recourse to something, you use it to help you in a difficult situation; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] مراجعه کارگزار
[حقوق] رجوع، مراجعه، توسل، حق رجوع به ظهر نویس یا ضامن

مترادف و متضاد

چاره (اسم)
alternative, remedy, recourse, means, makeshift, pis aller

وسیله (اسم)
instrument, handle, recourse, makeshift, organ, appliance, medium, facility, inducement, make-do

پاتوغ (اسم)
joint, recourse, station, nest, haunt, flash house, port of call, hangout, howff, rendezvous, resort

اعاده (اسم)
recourse, restoration, restitution, return, rebound, recession, repetition

توسل (اسم)
recourse

مراجعه (اسم)
reference, recourse, returning, resort, referral, remarrying a divorced woman

مراجعه کردن (فعل)
refer, recourse

مراجعه کردن به (فعل)
recourse

alternative


Synonyms: aid, appeal, choice, expediency, expedient, help, makeshift, option, refuge, remedy, resort, resource, shift, stand-by, stopgap, substitute, support, way out


جملات نمونه

1. without recourse to outside help
بدون دستیازی به کمک خارجی

2. my last recourse
آخرین چاره ی من

3. to have recourse to the law
متوسل شدن به قانون

4. i have no other recourse but to call the police
چاره ای جز این ندارم که پلیس را خبر کنم.

5. I have no other recourse than to inform the police.
[ترجمه ترگمان]من چاره دیگری ندارم جز اینکه به پلیس اطلاع بدهم
[ترجمه گوگل]من هیچ گاه دیگری برای اطلاع رسانی به پلیس ندارم

6. We may conclude that he never had recourse to this simple experiment.
[ترجمه ترگمان]ممکن است نتیجه بگیریم که هرگز به این آزمایش ساده متوسل نشده است
[ترجمه گوگل]ممکن است نتیجه بگیریم که او هرگز به این آزمایش ساده دست نیافته است

7. Their system of dispute resolution avoids recourse to the courts.
[ترجمه ترگمان]سیستم حل اختلاف آن ها از توسل به دادگاه ها اجتناب می کند
[ترجمه گوگل]سیستم حل و فصل اختلاف آنها از استفاده از دادگاه ها جلوگیری می کند

8. Citizens have learnt that they do have recourse against governments.
[ترجمه ترگمان]شهروندان یاد گرفته اند که به دولت ها متوسل می شوند
[ترجمه گوگل]شهروندان متوجه شده اند که آنها در برابر دولت ها استفاده می کنند

9. I hope the doctors won't have recourse to surgery.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم دکتر دیگه به جراحی متوسل نشده باشه
[ترجمه گوگل]امیدوارم که پزشکان به جراحی دست یابند

10. The government, when necessary has recourse to the armed forces.
[ترجمه ترگمان]دولت در صورت نیاز به نیروهای مسلح متوسل شده است
[ترجمه گوگل]دولت در صورت لزوم به نیروهای مسلح کمک می کند

11. I couldn't tell which direction without recourse to a map.
[ترجمه ترگمان]بدون متوسل شدن به نقشه نمی توانستم به کدام سمت اشاره کنم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانستم بدون استفاده از نقشه به آن مسیر بپردازم

12. No recourse was left.
[ترجمه ترگمان]هیچ راه گریزی باقی نمانده بود
[ترجمه گوگل]هیچ ردیفی باقی نمانده بود

13. She made a complete recovery without recourse to surgery.
[ترجمه ترگمان]بدون اینکه متوسل به عمل بشه، درمان کامل رو انجام داد
[ترجمه گوگل]او بهبودی کامل را بدون استفاده از جراحی انجام داد

14. Your only recourse is legal action.
[ترجمه ترگمان] تنها راه حل تو کار قانونی - ه
[ترجمه گوگل]تنها درخواست شما اقدام قانونی است

15. An order was made against which he sought recourse in the supreme court.
[ترجمه ترگمان]دستور داده شد که در دادگاه عالی متوسل شود
[ترجمه گوگل]یک حکم مبنی بر اینکه او در دادگاه عالی درخواست تجدید نظر را صادر کرد

without recourse to outside help

بدون دستیازی به کمک خارجی


to have recourse to the law

متوسل شدن به قانون


I have no other recourse but to call the police.

چاره‌ای جز این ندارم که پلیس را خبر کنم.


my last recourse

آخرین چاره‌ی من


پیشنهاد کاربران

دستاویز_ راه گریز_ چاره_ راه چاره

تمسک و توسل

Without recourse: بدون توقع، بدون چشم داشت

قابل برگشت

دست یازی

مراجعه به

حق مراجعه ( به ضامن )

دست به دامن چیزی شدن، ملتجی شدن، پناه بردن، پناه جویی، دستاویزی، دستاویز چیزی شدن

راه

متوسل شدن به

[حقوق] شکایت از عمل خلاف قانون


کلمات دیگر: