کلمه جو
صفحه اصلی

scab


معنی : خراش، اثر زخم، پوست زخم، دله، جرب، گری، گر، حکه، دلمه بستن زخم، پوسته پوسته شدن، خراشیدن
معانی دیگر : (زخم) دله، دلمه، (به ویژه گوسفند) بیماری جلدی، بیماری پوستی، (گیاه - انواع بیماری هایی که نشان آنها سخت شدگی و برآمدگی پوست یا برگ یا میوه است) خال زدگی، قلمبه شدگی، (قدیمی - خودمانی ) آدم پست فطرت، (عامیانه) کارگری که از شرکت در اعتصاب خودداری می کند، کارگری که به جای یک کارگر اعتصابی استخدام می شود، اعتصاب شکن، (عامیانه) کارگری که عضویت در اتحادیه ی کارگری را نمی پذیرد، اعتصاب شکنی کردن

انگلیسی به فارسی

پوست زخم، اثر زخم، گر، گری، جرب، پوسته پوسته شدن،دلمه بستن زخم، دله


چاقو، جرب، حکه، پوست زخم، اثر زخم، گر، گری، دلمه بستن زخم، دله، خراش، پوسته پوسته شدن، خراشیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the protective crust that forms over a wound during the healing process.

(2) تعریف: someone who works in place of a striking employee or refuses to join or support the actions of a labor union.

(3) تعریف: mange or scabies in domestic or farm animals.

(4) تعریف: a fungal or bacterial disease of plants that causes crusty spots on the stems, leaves, fruit, or roots, or an incrustation caused by this disease.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: scabs, scabbing, scabbed
مشتقات: scablike (adj.)
(1) تعریف: to develop or form a scab, as a sore or wound.

(2) تعریف: to take the place of a striking worker; act as a scab.

• incrustation that forms over a wound during healing; scabies, skin disease of animals (vet. medicine); plant disease characterized by crusty formations on the leaves (botany); one who refuses to participate in a labor strike (slang)
form into a scab, form a crusty covering; violate a strike, refuse to join a labor union
a scab is a hard, dry covering that forms over the surface of a wound.
if someone who is on strike calls another person a scab, they are accusing them of breaking the strike by continuing to work; an offensive use.

مترادف و متضاد

خراش (اسم)
abrasion, attrition, scratch, scrape, scuff, graze, rift, chafe, chap, scab, scotch

اثر زخم (اسم)
cicatrix, eschar, scab

پوست زخم (اسم)
eschar, scab

دله (اسم)
scab, glutton, marten, mean glutton

جرب (اسم)
scab, itch, scabies, mange

گری (اسم)
scab, mange

گر (اسم)
scab, mange

حکه (اسم)
scab, prurience, pruriency

دلمه بستن زخم (اسم)
scab

پوسته پوسته شدن (فعل)
flake, scab, exfoliate, desquamate

خراشیدن (فعل)
erase, scratch, scrape, graze, chafe, scrub, glance, scab, rase

جملات نمونه

1. the child pulled the scab on his cut
بچه دله ی زخمش را کند.

2. A scab formed on his leg.
[ترجمه ترگمان]زخم روی پایش شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]یک تکه پاره بر روی پای او شکل می گیرد

3. The cut began to scab.
[ترجمه ترگمان]زخم شروع به زخم شد
[ترجمه گوگل]برش شروع به تکان دادن

4. Do stop picking at that scab or the cut will never heal.
[ترجمه ترگمان]این زخم رو جواب نده وگرنه زخم هیچ وقت التیام پیدا نمی کنه
[ترجمه گوگل]آیا برداشتن این چنگال را متوقف کنید یا برش هرگز بهبود نخواهد یافت

5. The mill was started up with scab labor.
[ترجمه علی] آسیاب توسط کارگر زخمی راه اندازی شد.
[ترجمه ترگمان]آسیاب با درد زایمان آغاز شده بود
[ترجمه گوگل]کارخانه با کار کمپوست آغاز شد

6. He is a scab on the play, a scab speaking prose.
[ترجمه ترگمان]یک خائن در بازی است، یک خائن به نثر سخن می گوید
[ترجمه گوگل]او یک بازیگر معروف است و یک فیلم مستند است

7. The blood scab has stiffened.
[ترجمه ترگمان]زخم خونی منقبض شده است
[ترجمه گوگل]چربی خون خشن است

8. Then came low commodity prices, scab disease, excessive moisture and crop-robbing hailstorms.
[ترجمه ترگمان]سپس قیمت های پایین کالاها، بیماری scab، رطوبت اضافی و دزدی محصولات را کاهش داد
[ترجمه گوگل]سپس قیمت کالاهای کم، بیماری اسکوبی، رطوبت بیش از حد و خرابکاری های زراعی به وجود آمد

9. I prised off a scab and gave it the tongue test.
[ترجمه ترگمان]زخم روی زخم را باز کردم و آن را امتحان کردم
[ترجمه گوگل]من یک تکه تکه تکه را برداشتم و آن را تست زبان دانستم

10. In order to solve the surface chemical scab phenomenon of the high manganese steel casting, the method that replacing quartz sand with magnesium olivine sand was put forward in this paper.
[ترجمه ترگمان]برای حل پدیده scab شیمیایی سطحی از ریخته گری فولادی high، روشی که ماسه کوارتز را با ماسه olivine magnesium جایگزین کرد در این مقاله مطرح شد
[ترجمه گوگل]به منظور حل پدیده شیمیایی سطحی شیمیایی از ریخته گری فولاد منگنز بالا، روش جایگزین شن و ماسه کوارتز با ماسه منیفیوم الیوین در این مقاله ارائه شده است

11. Still, should the scab of the sheep cause the shepherd to recoil?
[ترجمه ترگمان]با این حال، آیا باید زخم گوسفند را به خاطر این که چوپان از خود دفاع کند، باز کند؟
[ترجمه گوگل]با این حال، چاقی گوسفندان باید چوپان را از بین ببرد؟

12. Wheat scab is a serious disease in the South of China, especially in the mid lower reaches of the Yangtze River.
[ترجمه ترگمان]کاشت گندم یک بیماری جدی در جنوب چین به ویژه در میانه رودخانه یانگ تسه است
[ترجمه گوگل]گیاه گندم یکی از بیماری های جدی در جنوب چین است، به ویژه در اواسط پایین رودخانه یانگ تسه

13. Con clu sions Tournique scab excission is an ideal method of operation in burn shock stage.
[ترجمه ترگمان]clu scab Tournique excission یک روش ایده آل برای عملیات در مرحله شوک سوختگی است
[ترجمه گوگل]انعقاد قراردادها انهدام انفجار توربینیک یک روش ایده آل برای عملیات در مرحله ضربه زدن است

14. Preliminary Study on the Control of Pear Scab with Lukangning.
[ترجمه ترگمان]مطالعه مقدماتی مربوط به کنترل گلابی با Lukangning
[ترجمه گوگل]مطالعات مقدماتی کنترل ضریب گلابی با Lukangning

The child pulled the scab on his cut.

بچه دله‌ی زخمش را کند.


پیشنهاد کاربران

خون خشکیده، جای رخم خشکیده

دامپزشکی و علوم دامی
اسکب، گال ( sheep scab )

دلمه یا کراست که روی زخم درحال بهبود بسته می شود

زخمگه. [ زَ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) جای فرود آمدن شمشیر و دیگر آلات جارحه. مضرب سیف. زخمگاه. رجوع به زخم و زخمگاه و زخمه گاه شود. || نشانه. هدف. غرض. زخمگاه :
از خط این دایره در خط مباش
زخمگه چرخ مخطط مباش.
نظامی.
ای زخمگه ملامت من
هم قافله قیامت من.
نظامی.
رجوع به زخمگاه و زخمه گاه و زخم شود.
|| جای زخم. محلی از بدن که قبلاً مجروح بوده و اکنون التیام یافته. محل ریش :
درستی بود زخمها را ز خون
ولی زخمگه موی نارد برون.
نظامی.
رجوع به زخم شود.


کلمات دیگر: