کلمه جو
صفحه اصلی

raspberry


معنی : تمشک
معانی دیگر : (گیاه شناسی) تمشک سیاه، توت زمینی(جنس rubus از خانواده ی rose)، میوه ی توت مانند این گیاه

انگلیسی به فارسی

(گیاه‌شناسی) تمشک


تمشک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: raspberries
(1) تعریف: any of a group of often prickly plants of the rose family.

(2) تعریف: the sweet berrylike fruit of this plant.

(3) تعریف: a deep pinkish red or reddish purple color.

(4) تعریف: a splattering noise made by protruding the tongue from between closed lips and blowing, used as an insult; Bronx cheer.

• any of several varieties of small prickly bush from the genus rubus; small berrylike fruit which grows on this bush
a raspberry is a small, soft, red fruit that grows on bushes.
if someone blows a raspberry, they make a sound by putting their tongue out and blowing, in order to insult someone or to make fun of them.

مترادف و متضاد

تمشک (اسم)
raspberry, razz

جملات نمونه

1. She spread the toast thinly with raspberry jam.
[ترجمه ترگمان]نان برشته را با مربای تمشک پهن کرد
[ترجمه گوگل]او توت نازک را با تمشک تمشک پخش می کند

2. She blew a raspberry at him as he drove off.
[ترجمه ترگمان]همچنان که می راند، یک تمشک را به سوی او پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]او همانطور که او را رانده بود، یک تمشک را به هم زد

3. She won first prize for her raspberry jam at the Mitchell county fair.
[ترجمه ترگمان]اون اولین جایزه her رو توی نمایشگاه \"میچل county\" برد
[ترجمه گوگل]او جایزه اول برای تمشک تمشک خود را در نمایشگاه میچل شهرستان

4. The boy turned and blew a raspberry at the teacher before running off.
[ترجمه ترگمان]پسرک برگشت و یک تمشک را قبل از اینکه فرار کند، به سمت معلم فرستاد
[ترجمه گوگل]پسر قبل از فرار کردن، یک تمشک را در معلم چرخاند

5. The teacher got a raspberry as she turned her back.
[ترجمه ترگمان]استاد به محض اینکه او را برگرداند یک تمشک گرفت
[ترجمه گوگل]معلم تمشک را به او بازگرداند

6. The jury awarded him the libel raspberry - a halfpenny - so he was forced to pay for the whole action.
[ترجمه ترگمان]اعضای هیئت منصفه به او جایزه libel و نیم پنی داده بودند بنابراین او مجبور شد تمام این کارها را بپردازد
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه به او تملک تمبر - یک نیم پان را به او تحمیل کرد، بنابراین او مجبور شد تمام عملیات را پرداخت کند

7. For dessert, I dig into the raspberry bread pudding.
[ترجمه ترگمان]برای دسر، من به دسر کیک توت فرنگی درست می کنم
[ترجمه گوگل]برای دسر، من به پودینگ نان تمشک می روم

8. Its 1993 syrah, offers deep black raspberry flavors and a firm structure, bolstered by 20 percent petite sirah.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۳ میلادی، flavors طعم تمشک سیاه و یک ساختار محکم، که توسط ۲۰ درصد petite petite تقویت شد، ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]سیرا 1993، طعم تمشک سیاه و سفید و ساختار قوی را ارائه می دهد که 20 درصد سیرا کوچک را تقویت می کند

9. Raspberry fool with dollops of cream.
[ترجمه ترگمان] \"یه احمق با کرم\" کرم cream
[ترجمه گوگل]احمق تمشک با عطر از کرم

10. Add the raspberry vinegar, which will prevent the dressing from being too sweet.
[ترجمه ترگمان]تمشک را نیز اضافه کنید، که این کار باعث می شود که تعویض لباس بیش از حد شیرین باشد
[ترجمه گوگل]سرکه تمشک را اضافه کنید، که مانع پانسمان بودن بیش از حد شیرین خواهد شد

11. I could not improve upon the raspberry.
[ترجمه ترگمان]بیش از این نمی توانستم به the غلبه کنم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم تمشک را بهبود ببخشیم

12. The thicket still contained remnants of the raspberry and blackberry patches that always come in right after a clearcut.
[ترجمه ترگمان]انبوه درختان هنوز بقایای تمشک و توت سیاه دیده می شدند که همیشه بعد از یک لحظه آشکار می شدند
[ترجمه گوگل]این درخت هنوز هم حاوی بقایای تکه های تمشک و توت سیاه است که همیشه پس از یک برش کامل درست می شود

13. She'd bought a pot of raspberry jam that had turned out to be bad.
[ترجمه ترگمان]یک قوری مربای تمشک خریده بود که به نظر بد می رسید
[ترجمه گوگل]او یک گلدان از مربا تمشک که بد خلق شده بود خریداری کرد

پیشنهاد کاربران

کم رنگ تر از رنگ آجری, نوعی قرمز مایل به کرم یا مایل به گلبهی

به جز تمشک، شیشکی کشیدن هم معنی میده.


کلمات دیگر: