کلمه جو
صفحه اصلی

rationalization


معنی : توجیه، انطباق با اصول عقلانی، توجیه عقلی
معانی دیگر : عقلانی کردن

انگلیسی به فارسی

انطباق با اصول عقلانی، عقلانی کردن، توجیه عقلی


توجیه، دلیل‌تراشی


عقلانیت، انطباق با اصول عقلانی، توجیه، توجیه عقلی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or process of accounting for one's behavior, events, or the like, with seemingly reasonable and logical explanations which are actually self-serving attempts to excuse or justify.

• act of inventing possible reasons for an action that are not based on the true reasons; act of giving a rational explanation, act of basing things on logic or reason (also rationalisation)

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] گویا کردن، عمل از زیر رادیکال درآوردن

مترادف و متضاد

توجیه (اسم)
explanation, vindication, justification, rationalization

انطباق با اصول عقلانی (اسم)
rationalization

توجیه عقلی (اسم)
rationalization

جملات نمونه

1. No amount of rationalization could justify his actions.
[ترجمه ترگمان]هیچ توجیه عقلانی نمی توانست اقدامات او را توجیه کند
[ترجمه گوگل]هیچ مقدار عقلایی نمی تواند اعمال او را توجیه کند

2. But that weak rationalization came too late and has been muted by the waves of criticism.
[ترجمه ترگمان]اما این توجیه عقلانی خیلی دیر آمد و توسط امواج انتقادات خاموش شد
[ترجمه گوگل]اما این عقلانیت ضعیف خیلی دیر آمد و موج های انتقاد از بین رفته است

3. The rationalization process involved concentrating the production of standard draught beers at the Watson brewery at St Helens.
[ترجمه ترگمان]فرآیند rationalization شامل تمرکز بر تولید آبجو های استاندارد در آبجوسازی وات سن در سنت هلن است
[ترجمه گوگل]فرایند عقلایی شامل تمرکز بر تولید آبجو استاندارد در آبجوس واتسون در خیابان هلن

4. All this suggests the urgent need for rationalization and a consistent approach.
[ترجمه ترگمان]تمام این موارد نیاز مبرم به توجیه عقلانی و رویکرد سازگار را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]همه اینها نیاز فوری به عقلانیت و رویکرد سازگار را نشان می دهد

5. Such standardization and rationalization of diverse local practices was promoted by lawyers who were the agents of change.
[ترجمه ترگمان]این استاندارد سازی و توجیه روش های متنوع محلی توسط وکلا ایجاد شد که عوامل تغییر بودند
[ترجمه گوگل]چنین استانداردهایی و منطقی از شیوه های گوناگون محلی توسط وکیل هایی که عامل تغییر بودند ارتقا یافت

6. The rationalization of modern life, suggest those who adopt the functionalist style, must be directly confronted.
[ترجمه ترگمان]توجیه عقلانی زندگی مدرن، به کسانی اشاره می کند که سبک functionalist را اتخاذ می کنند، باید مستقیما با آن ها روبرو شوند
[ترجمه گوگل]عقلانیت زندگی مدرن، نشان می دهد کسانی که سبک کارکرده را می پذیرند، باید مستقیما روی هم قرار گیرند

7. The rationalization is that it helps patients.
[ترجمه ترگمان]توجیه عقلانی این است که به بیماران کمک می کند
[ترجمه گوگل]منطقی این است که به بیماران کمک می کند

8. The young man accepts each rationalization given by Lady Susan for her apparently scandalous behavior in the short months of her widowhood.
[ترجمه ترگمان]این جوان هر کدام از این rationalization را می پذیرد که توسط لیدی سوزان برای رفتار ظاهرا scandalous در ماه های کوتاه بیوه زنی او داده شده است
[ترجمه گوگل]مرد جوان هر گونه عقلانیتی را که خانم سوزان برای رفتار ظاهرا رسوایی او در ماههای کوتاهی از بیوه بودنش به دست می آورد، می پذیرد

9. They are themselves prominent actors in the rationalization of a number of industries in crisis, notably steel and shipbuilding.
[ترجمه ترگمان]آن ها خود بازیگران برجسته ای در توجیه تعدادی از صنایع در بحران، به ویژه فولاد و کشتی سازی هستند
[ترجمه گوگل]آنها خود بازیگران برجسته ای هستند که در رفع برخی از صنایع در بحران، به ویژه فولاد و کشتی سازی، نقش دارند

10. A method is needed for the rationalization of the instruction, in terms of sequencing, presentation and feedback as to progress.
[ترجمه ترگمان]یک روش برای توجیه منطقی دستورالعمل، از لحاظ توالی، ارایه و بازخورد به عنوان پیشرفت مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]یک روش برای اصلاح دستورالعمل، از لحاظ توالی، ارائه و بازخورد به عنوان پیشرفت مورد نیاز است

11. And proposed the corresponding rationalization proposal.
[ترجمه ترگمان]و پیشنهاد منطقی مربوطه را مطرح کرد
[ترجمه گوگل]و پیشنهادی منطقی را مطرح کرد

12. Furtherance of rationalization of business operations.
[ترجمه ترگمان]توجیه عقلانی کردن عملیات های تجاری
[ترجمه گوگل]پیشرفت عقلانی کردن عملیات تجاری

13. Coordinate to 5 S activities, rationalization proposals, Abnormal Tagging etc.
[ترجمه ترگمان]مختصات با فعالیت های ۵ S، پیشنهادها منطقی، غیر عادی غیر عادی و غیره
[ترجمه گوگل]هماهنگی با 5 S فعالیت، پیشنهادات منطقی، برچسب زدن غیر عادی و غیره

14. Many rationalization proposal were submitted to ensure product quality and prevent rupture generating.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از طرح های توجیه عقلانی به منظور تضمین کیفیت محصول و جلوگیری از ایجاد گسیختگی تسلیم شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از پیشنهادات عقلایی برای اطمینان از کیفیت محصول و جلوگیری از تولید پارگی ارائه شده است

15. The effect is finally to provoke analysis rather than rapture or rationalization.
[ترجمه ترگمان]این اثر در نهایت منجر به تحریک تجزیه و تحلیل به جای شیفتگی و عقلانی می شود
[ترجمه گوگل]این اثر در نهایت تحریک به جای تحریک یا عقلانیت تحریک می کند

پیشنهاد کاربران

بهبود اوضاع کار با حذف نیروها و تجهیزات مازاد

عقلانی شدن، عُقلایی شدن ( یکی از نظریات "ماکس وبر" در جامعه شناسی ) : جستجوی علت و معلول پدیده های دنیوی، در تجربیات و عوامل طبیعی ( به جای عوامل سنتی، دینی و فراطبیعی )

بنام آ فریدگار یکتا
با سلام، به معنی دلیل تراشی و نوعی توجیه کردن فردی هست و از مکانیسمهای روانشناسی میباشد، مثلا فرد یک وسیله یا موردی را ابتیاع کرده که اصلا نیازی به ان نداشته و صرفا تحت تاثیر و جاذبه لحظه ای مورد مذکور یا هر دلیل دیگری که محکمه پسند نیست قرار گرفته و انرا خریداری کرده و بعد ندامت خود یا نکوهش اعضای خانواده را با مکانیسم فوق توجیه میکند واظهار میکند رنگش خوب بود، یا بعدا به دردم میخورد، یا اکثر دوستان و همکلاسیها انرا دارند ودهها دلیل دیگر، یا کتابی که اصلا در حوزه مطالعاتی و علاقه وی نبوده و اصلا برای وی قابل درک نیست و پیش نیاز برای مطالعه ان کتاب هست به نوعی توجیه میکند که جلد جالبی دارد و یا نایاب میباشد و یا . . . دهها دلیل بیمورد دیگر.
با سپاس.

منطق تراشی

دلیل تراشی


کلمات دیگر: