1. A good man terminates a friendship with out rancor.
[ترجمه ترگمان]یک مرد خوب با کینه به یک دوستی منتهی می شد
[ترجمه گوگل]یک مرد خوب یک دوستی را بدون رنج می برد
2. I have no rancor against him.
[ترجمه ترگمان]من کینه و کینه نسبت به او ندارم
[ترجمه گوگل]من عصبانی نیستم
3. Your resentment, rancor, jealousy and the defeat of the heart will eventually disappear.
[ترجمه ترگمان]کینه، کینه، حسادت و شکست قلب، سرانجام ناپدید خواهد شد
[ترجمه گوگل]ناراحتی، غم و اندوه، حسادت و شکست قلب در نهایت ناپدید می شوند
4. The subject of this rancor is the'uptick'rule.
[ترجمه ترگمان]موضوع این کینه، قانون جدید است
[ترجمه گوگل]موضوع این رنجور، 'حماقت' است
5. I have no rancor against them.
[ترجمه ترگمان]من کینه و کینه نسبت به آن ها ندارم
[ترجمه گوگل]من هیچ مزاحمی بر علیه آنها ندارم
6. Their rancor dated from a political dogfight between them.
[ترجمه ترگمان]کینه و کینه آن ها از جنگی جنگی بین آن ها قرار داشت
[ترجمه گوگل]رانچر آنها از یک مبارزه سیاسی میان آنها متمایز است
7. Look at his eyes! He has so much rancor for the boss.
[ترجمه ترگمان]به چشماش نگاه کن نسبت به رئیس کینه شدیدی دارد
[ترجمه گوگل]به چشمانت نگاه کن او برای رئیس بسیار زحمت کشیده است
8. He have no rancor at heart against you.
[ترجمه ترگمان]او کینه در دل نسبت به تو ندارد
[ترجمه گوگل]او در قلب شما علیه شما نیست
9. Increased real income provides us with an admirable detour around the rancor anciently associated with efforts to redistribute wealth.
[ترجمه ترگمان]افزایش درآمد واقعی ما را با یک انحراف قابل تحسین دور از کینه anciently مرتبط با تلاش ها برای توزیع دوباره ثروت تامین می کند
[ترجمه گوگل]افزایش درآمد واقعی، ما را با مسیری قابل تحسین در اطراف رانکری که قبلا با تلاش برای توزیع ثروت همراه است فراهم می کند
10. This truth is revealed in a style totally lacking in rancor or hyperbole, both of which would often be warranted.
[ترجمه ترگمان]این حقیقت در یک سبک کاملا عاری از کینه و اغراق آشکار می شود، که هر دو مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]این حقیقت در یک سبک کاملا فاقد رنج و یا هیپربول، هر دو که اغلب مورد نیاز است
11. We must join in a common effort, without remorse or recrimination, without anger or rancor.
[ترجمه ترگمان]ما باید در یک کوشش مشترک، بدون پشیمانی و سرزنش، بدون خشم و کینه به یکدیگر ملحق شویم
[ترجمه گوگل]ما باید با تلاش مشترک، بدون اعتراض و تقلب، بدون خشم و غضب، پیوستن کنیم
12. Jabba was incensed, and threw the poacher and his quartet of Yuzzum into the rancor pit.
[ترجمه ترگمان]ب - - رای - - مای - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]جببا عصبانی شد و شوهر و چهارچرخش یوززوم را به گودال خراب کرد
13. But we can move these discussions forward in a spirit of partnership rather than rancor.
[ترجمه ترگمان]اما ما می توانیم این بحث ها را به عنوان یک روحیه مشارکتی به جای کینه و کینه به جلو حرکت دهیم
[ترجمه گوگل]اما ما می توانیم این مباحث را با روحیه مشارکت به جای خرابکاری حرکت دهیم
14. In fact, he sympathized with one of the prisoners for killing the rancor beast.
[ترجمه ترگمان]در واقع، با یکی از زندانیان که این حیوان کینه و کینه را به قتل رسانده بود، احساس همدردی می کرد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، او با یکی از زندانیان برای کشتن حیوانات خرابکار همدردی کرد