کلمه جو
صفحه اصلی

patsy


معنی : خردل، مردکه، فریب خورده، شخص گول خورده
معانی دیگر : (خودمانی)، دلال مظلمه، کسی که کاسه کوزه ها را به سر او می شکنند، خربارکش، نازک نارنجی

انگلیسی به فارسی

فریب خورده، شخص گول خورده، نازک نارنجی


پتی، فریب خورده، شخص گول خورده، خردل، مردکه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: patsies
• : تعریف: (slang) one who is easily victimized or manipulated.
مشابه: prey

• scapegoat, one who takes the blame; fool, sucker, wimp (slang)

مترادف و متضاد

خردل (اسم)
coward, craven, mustard, patsy, faint-heart

مردکه (اسم)
nobody, duffer, patsy, losel

فریب خورده (اسم)
patsy

شخص گول خورده (اسم)
patsy

fall guy


Synonyms: boob, chump, doormat, dupe, easy mark, fool, goat, gull, pigeon, pushover, sap, scapegoat, schmuck, sitting duck, stooge, sucker, victim, weakling


جملات نمونه

1. She outgrew her clothes so rapidly that Patsy was always having to buy new ones.
[ترجمه ترگمان]لباس هایش آنقدر کوچک بود که پتسی همیشه مجبور بود لباس های نو بخرد
[ترجمه گوگل]او لباس های خود را چنان غافلگیر کرد که پاتزی همیشه مجبور شد که به خرید جدیدی بپردازد

2. Patsy was celebrating last night after giving birth to twins.
[ترجمه ترگمان]پتسی دیشب بعد از تولد دوقلوها جشن گرفته بود
[ترجمه گوگل]پاتسی بعد از تولد دوقلوها شب گذشته جشن گرفت

3. It was good to see Patsy and catch up on all the gossip.
[ترجمه ترگمان]خیلی خوب بود که پتسی را می دیدم و به همه شایعات گوش می دادم
[ترجمه گوگل]خوب بود که Patsy را ببینیم و تمام شایعات را بدست آوریم

4. Patsy had to clench her jaw to suppress her anger.
[ترجمه ترگمان]پتسی مجبور شد آرواره خود را گره کند تا عصبانیتش را پنهان کند
[ترجمه گوگل]پاتسی مجبور شد که فک او را خفه کند تا خشم او را سرکوب کند

5. Patsy could hardly be heard above the baby's yowls.
[ترجمه ترگمان]به زحمت صدای زوزه بچه به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]Patsy به سختی می تواند بیش از قلب کودک شنیده می شود

6. "Now watch it, Patsy," the Sergeant told her.
[ترجمه ترگمان]گروهبان به او گفت: \" مواظب باش، پتسی \"
[ترجمه گوگل]ستاد به او گفت: 'حالا آن را ببین، پاتسی '

7. Patsy was pigeonholed as a Country and Western singer, but that's too simple.
[ترجمه ترگمان]پاتسی pigeonholed به عنوان یک خواننده کانتری و غربی شناخته شد، اما خیلی ساده است
[ترجمه گوگل]Patsy به عنوان یک خواننده کشور و غرب غرق شد، اما این خیلی ساده است

8. Davis was nobody's patsy.
[ترجمه ترگمان]دیویس هم آدم پستی نبود
[ترجمه گوگل]دیویس هیچکسی نبود

9. But he did indeed run a patsy against Stratton in 195
[ترجمه ترگمان]اما در واقع در واقع در برابر Stratton در جاده ۱۹۵ against کرده بود
[ترجمه گوگل]اما او واقعا در سال 195 در برابر Stratton عمل کرد

10. Blonde Patsy, who is eight months pregnant, looked a far cry from the willowy screen siren bedded by Mel Gibson.
[ترجمه ترگمان]بور Patsy، که هشت ماه پیش باردار است، با گریه بسیار زیادی از صفحه نمایش \"willowy\" که توسط مل گیبسون انتخاب شد، به نظر رسید
[ترجمه گوگل]پاتزی بلوند، که هشت ماه باردار است، به آرامی از روی آینه صفحه ای که به وسیله مل گیبسون قرار دارد نگاه می کند

11. Patsy Stoneman provides a brilliant intertextual account of Wuthering Heights.
[ترجمه ترگمان]پتسی سی نت کارلو حساب دقیقی از وودرینگ هایتز به دست می آورد
[ترجمه گوگل]Patsy Stoneman یک گزارش متنی درخشان از Wuthering Heights ارائه می دهد

12. Patsy reappeared and placed the hot dish down on the bread board in the centre of the table.
[ترجمه ترگمان]پتسی دوباره ظاهر شد و ظرف آب گرم را روی تخته ای که وسط میز بود گذاشت
[ترجمه گوگل]پاتسی دوباره ظاهر شد و ظرف گرم را روی میز نان در مرکز میز قرار داد

13. It was whispered, Patsy said, that he couldn't cut the mustard.
[ترجمه ترگمان]پتسی گفت که نمی تواند خردل را ببرد
[ترجمه گوگل]پاتسی پرسید: 'صدای خنده را قطع کرد

14. They looked at him miserably-another patsy for the collection.
[ترجمه ترگمان]با درماندگی به او نگاه کردند - یه حقه دیگه برای کلکسیون
[ترجمه گوگل]آنها به ندرت به او نگاه کردند - دیگری برای این مجموعه

15. If Patsy had a penchant for a pretty frock, Hughie Gallacher had a drink problem.
[ترجمه ترگمان]اگر پتسی علاقه خاصی به فراک زیبا داشت، هیویی مشکل مشروب داشت
[ترجمه گوگل]اگر هیجان انگیز Patsy برای یک خفگی بسیار خوب بود، Hughie Gallacher مشکل نوشیدنی داشت


کلمات دیگر: