کلمه جو
صفحه اصلی

tartaric


معنی : تاتاری، اسید تارتاریک، مشتقاز درده شراب
معانی دیگر : وابسته به یا دارای اسید تارتاریک، جوش ترش

انگلیسی به فارسی

تاتاری، اسید تارتاریک، جوش ترش


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or obtained from tartar or tartaric acid.

• pertaining to the hard scaly deposit that forms on teeth; pertaining the sediment of wine

مترادف و متضاد

تاتاری (صفت)
tartar, tartarean, tartarian, tatar, tartaric

اسید تارتاریک (صفت)
tartaric

مشتق از درده شراب (صفت)
tartaric


کلمات دیگر: