1. salami casing
پوست (یا روکش) کالباس
2. I bought some salami from the delicatessen.
[ترجمه ترگمان]من یه ساندویچ گوشت خوک درست کردم
[ترجمه گوگل]من بعضی از شیرینی ها را از مغازه ها خریدم
3. Add the sun-dried tomatoes, red chilli and thinly-sliced salami.
[ترجمه ترگمان]گوجه فرنگی خشک شده، فلفل قرمز قرمز و سوسیس - را اضافه کنید
[ترجمه گوگل]گوجه فرنگی خورشیدی، چیلی سرخ شده و سالامی نازک ریخته شده را اضافه کنید
4. First I bought a loaf of bread and salami and made myself ten sandwiches to cross the country on.
[ترجمه ترگمان]اول یک قرص نان و سوسیس خریدم و برای خودم ده ساندویچ درست کردم تا از کشور خارج شوم
[ترجمه گوگل]ابتدا یک کیک نان و سالامی خریدم و ده ساندویچ را برای عبور از کشور ساختم
5. Salami are best served as an antipasto, in sandwiches, with salads or eaten with a little cheese and fresh crusty bread.
[ترجمه ترگمان]سردار Salami به عنوان an، در ساندویچ، با سالاد یا خورده با پنیر و نان خشک تند، سرو کار دارد
[ترجمه گوگل]سالامی بهتر است به عنوان antipasto، در ساندویچ، با سالاد و یا غذا خوردن با یک پنیر کمی و نان تازه خرد شده
6. Any thinly sliced salami works well, also cold roast meat with garlic and chilli sauce.
[ترجمه ترگمان]هر سوسیس اصلاح شده به خوبی کار می کند و همچنین گوشت سرخ شده سرد با سیر و سس فلفل چیلی را به خوبی تولید می کند
[ترجمه گوگل]هر گونه سالامی مرغوب به خوبی کار می کند، همچنین گوشت کبابی سرد با سیر و سس چیلی
7. Lunch was a collation of local salami, black olives, spring onions and dark soft rye-bread.
[ترجمه ترگمان]ناهار، غذای مختصری از گوشت خوک، زیتون سیاه، پیاز سبز و نان گندم آبی سیر بود
[ترجمه گوگل]ناهار، جمع آوری سالامی محلی، زیتون های سیاه، پیاز بهاره و نرم نان گندم نرم است
8. What could you include with mixed salami to make a really interesting dish of antipasto?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی می توانید با سوسیس مخلوط شده وارد کنید تا یک غذای خوش مزه جالب درست شود؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی را می توانید با salami مخلوط کنید تا یک ظرف واقعا جالب از antipasto بسازید؟
9. We had a beatnik poet who wore salami patches on his tweed sport coat.
[ترجمه ترگمان]ما هم ون شاعر و beatnik داشتیم که کت و شلوار tweed پوشیده بود
[ترجمه گوگل]ما یک شاعر باتیمک داشتیم که روی کت ورزشی او تزیین می کرد
10. I try to write good salami, but salami is salami.
[ترجمه ترگمان]، من سعی می کنم گوشت خوک درست کنم اما گوشت خوک درست میشه
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم خوب سالامی بخرم، اما سالامی سالامی است
11. Anne: Coffee and an apple and some salami for supper.
[ترجمه ترگمان]قهوه و یه سیب و یه سیب برای شام
[ترجمه گوگل]آن قهوه و یک سیب و برخی از salami برای شام
12. Maybe a pound of polish sausages, ham, liverwurst, salami and any other cold cuts that are on sale.
[ترجمه ترگمان]شاید یک کیلو سوسیس سرخ، سوسیس، سوسیس، سوسیس و هر نوع دیگری که در فروش هستند
[ترجمه گوگل]شاید یک پوند از سوسیس لهستانی، ژامبون، لیوروار، سالامی و هر گونه برش های سرد دیگر که در فروش هستند
13. I'm a lasagna hog, go hang a salami.
[ترجمه ترگمان]من یه خوک لازانیا هستم، برو گوشت خوک رو آویزون کن
[ترجمه گوگل]من یک قاشق چایخوری هستم، وارد یک سالامی می شوم
14. Pan fry salami till done. Let cool Remove skin and slice.
[ترجمه ترگمان]Pan fry را تا قبل از این انجام دهید بگذارید پوست و برش را خنک کنید
[ترجمه گوگل]سیب زمینی سرخ کرده را تا آخر انجام دهید اجازه دهید خنک پوست و برش را پاک کنید