کلمه جو
صفحه اصلی

scathing


معنی : سوزان، داغدار
معانی دیگر : (سخن یا حمله و غیره) تند، کوبنده، خرد کننده، تلخ

انگلیسی به فارسی

سوزان، داغدار


ترساندن، داغدار، سوزان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: scathingly (adv.)
(1) تعریف: harshly condemning; brutal.
متضاد: complimentary
مشابه: scalding

- The governor's action received scathing criticism from her opponents.
[ترجمه ترگمان] اقدام فرماندار انتقادات شدیدی را از سوی مخالفان خود دریافت کرد
[ترجمه گوگل] اقدام فرماندهی مخالفان او انتقاد شدید داشتند
- After reading a scathing review of the hotel, I canceled my reservation.
[ترجمه Mandana] بعد از اینکه نقد تند در مورد آن هتل را مرور کردم برنامه رزرو هتل راکنسل کردم
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه یه نگاهی به هتل انداختم، رزرو رو کنسل کردم
[ترجمه گوگل] پس از خواندن بررسی ترسناک هتل، رزرو من را لغو کرد

(2) تعریف: causing great pain or harm.

• injurious, causing damage; severe, harsh
if you are scathing about something, you criticize it harshly and scornfully.

مترادف و متضاد

سوزان (صفت)
alight, ablaze, burning, scorching, ardent, galling, scathing, torrid, afire, aflame, fervid, inflaming

داغدار (صفت)
scathing

nasty, critical in remarks


Synonyms: belittling, biting, brutal, burning, caustic, cruel, cutting, harsh, mordacious, mordant, salty, sarcastic, scorching, scornful, searing, severe, sulphurous, trenchant, withering


Antonyms: generous, kind, nice, praising


جملات نمونه

1. her scathing remarks
اظهارات بسیار تند او

2. the scathing scorn of ahmad's stepmother
تحقیر خرد کننده ی نامادری احمد

3. He was very scathing about the report, saying it was inaccurate.
[ترجمه ترگمان]او در مورد این گزارش بسیار ناراحت بود و گفت که این گزارش نادرست است
[ترجمه گوگل]او در مورد این گزارش بسیار نگران بود و گفته بود که نادرست است

4. He made a scathing attack on the statement.
[ترجمه ترگمان]او به این بیانیه حمله شدیدی کرد
[ترجمه گوگل]او یک حمله ناگهانی به این بیانیه صادر کرد

5. Her speech was a scathing indictment of the government's record on crime.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی وی یک ادعانامه شدید از سابقه دولت در رابطه با جرم بود
[ترجمه گوگل]سخنرانی او یک محکومیت ضربتی است که دولت در مورد جنایات انجام داده است

6. His article is, predictably, a scathing attack on capitalism.
[ترجمه ترگمان]مقاله او، همانطور که قابل پیش بینی بود، یک حمله شدید به سرمایه داری است
[ترجمه گوگل]مقاله او، قابل پیش بینی، یک حمله ناگهانی به سرمایه داری است

7. He was scathing about the government's performance.
[ترجمه ترگمان]او از عملکرد دولت ناراحت بود
[ترجمه گوگل]او در مورد عملکرد دولت هراس داشت

8. Her father gave her a scathing look.
[ترجمه ترگمان]پدرش نگاه تندی به او انداخت
[ترجمه گوگل]پدرش نگاهی به او کرد

9. He's always been so scathing about psychiatrists.
[ترجمه ترگمان]او همیشه نسبت به psychiatrists سخت آزرده شده بود
[ترجمه گوگل]او همیشه روانپزشک است

10. The committee yesterday launched a scathing attack on British business for failing to invest.
[ترجمه ترگمان]این کمیته دیروز یک حمله شدید به تجارت بریتانیا به دلیل عدم سرمایه گذاری انجام داد
[ترجمه گوگل]این کمیته روز گذشته برای حمله به سرمایه گذاری در انگلیس، یک حمله ناگهانی را آغاز کرد

11. He was scathing in his criticism of colleagues whose work did not match these standards.
[ترجمه ترگمان]او در انتقاد از همکارانی که کار آن ها با این استانداردها همخوانی نداشت، مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او در انتقاد از همکارانش که کارشان با این استانداردها مطابقت نداشت، ترسید

12. Caldaire managing director Mike Widmer launched a scathing attack on the local authorities.
[ترجمه ترگمان]مدیر عامل \"مایک Widmer\"، مایک Widmer، حمله ای شدید به مقامات محلی را آغاز کرد
[ترجمه گوگل]مایک ویدم، مدیر عامل Caldaire، یک حمله ناگهانی به مقامات محلی را آغاز کرد

13. Bloom paints a scathing portrait of Meinke in her memoirs.
[ترجمه ترگمان]بلوم یه تصویر زننده از Meinke در خاطراتش نقاشی میکنه
[ترجمه گوگل]بلوم یک تصویر پر از مینک را در خاطراتش نقاشی می کند

14. Instead, she delivered what looked like a scathing remark and marched toward the door with Henry scrambling after her.
[ترجمه ترگمان]در عوض، او چیزی را که شبیه یک حرف زننده بود به او داد و با عجله به طرف در رفت
[ترجمه گوگل]در عوض، او را تحسین کرد که چیزی شبیه یک ترسناک بود و به سمت درب حرکت کرد و هنری به دنبال او رفت

her scathing remarks

اظهارات بسیار تند او


the scathing scorn of Ahmad's stepmother

تحقیر خردکننده‌ی نامادری احمد


پیشنهاد کاربران

Tirade

شدید

به شدت انتقادی

کوبنده
scathing report = گزارش کوبنده


کلمات دیگر: