کلمه جو
صفحه اصلی

rebirth


معنی : تجدید حیات، تولد تازه، باز زاد، تولد روحانی
معانی دیگر : حیات مجدد، باز زیستی، نوزیست، رنسانس، احیا، نوجانی، تولد دوباره، باز زایش، نوزایی

انگلیسی به فارسی

باز زاد، تولد تازه، تولد روحانی، تجدید حیات


تجدید حیات، تولد تازه، باز زاد، تولد روحانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a major recurrence, as of a phenomenon; revival.

- There has been a rebirth of interest in ballroom dancing.
[ترجمه ترگمان] یه تجدید بنای رقص در حال رقص هست
[ترجمه گوگل] تولد علاقه به رقص در سالن رقص است

(2) تعریف: a spiritual change; awakening; renewal.
مشابه: conversion

- a rebirth of faith
[ترجمه ترگمان] از نو متولد شده
[ترجمه گوگل] تولد ایمان

(3) تعریف: a new birth, as into a different life; reincarnation.

• second birth, renaissance
the rebirth of something such as a political movement that was popular or important in the past is the fact that it becomes popular or important again.

مترادف و متضاد

تجدید حیات (اسم)
resurgence, rebirth, revitalization, rejuvenescence, renascence, revivification

تولد تازه (اسم)
rebirth, regeneracy

باز زاد (اسم)
regenerator, regeneration, rebirth

تولد روحانی (اسم)
rebirth

جملات نمونه

1. the rebirth of sciences and arts in the islamic world
احیای علم و ادب در جهان اسلام

2. English drama has enjoyed a rebirth since the 1950s with writers like John Osborne, Harold Pinter and Tom Stoppard.
[ترجمه ترگمان]درام انگلیسی از دهه ۱۹۵۰ با نویسندگانی مانند John Osborne، هارولد پینتر و تام Stoppard از تولد مجدد لذت برده است
[ترجمه گوگل]از زمان دهه 1950 با نویسندگان مانند جان اسبرن، هارولد پینتر و تام ایستپارد، مجسمه های انگلیسی از تولد تازه ای برخوردار بوده اند

3. The company underwent a rebirth five years ago and is now a market leader.
[ترجمه ترگمان]این شرکت پنج سال پیش از نو متولد شد و اکنون یک رهبر بازار است
[ترجمه گوگل]این شرکت پنج سال پیش دوباره تولد یافت و اکنون یک رهبر بازار است

4. They look forward to their rebirth as a nation.
[ترجمه ترگمان]آن ها منتظر تولد دوباره خود به عنوان یک ملت هستند
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال تولد دوباره به عنوان یک ملت هستند

5. Brilliant new novel of redemption and rebirth from the winner of the 1988 Booker Prize.
[ترجمه ترگمان]رمان عالی جدید رستگاری و تجدید حیات از برنده جایزه بوکر در سال ۱۹۸۸
[ترجمه گوگل]برنده جایزه بوکر 1988 برنده جایزه جدید رستگاری و تولد دوباره شد

6. Whether it is a rebirth or a last gasp remains to be seen.
[ترجمه ترگمان]این که آیا این یک تولد دوباره است یا آخرین نفس باید دیده شود
[ترجمه گوگل]آیا این یک تولد دوباره است و یا آخرین نفوذ به نظر می رسد

7. Birdsong and rebirth and the sheer undiluted delight of living creatures awaking to face another day.
[ترجمه ترگمان]birdsong و تجدید حیات و لذت محض آن موجودات زنده از خواب بیدار می شدند
[ترجمه گوگل]تولدت مبارک و تولد دوباره و لذت بریدگی بی نظیر موجودات زنده بیدار شدن روزی دیگر

8. Each reawakening or rebirth symbolizes the reaching of a higher stage of maturity and understanding.
[ترجمه ترگمان]هر تولد یا تولد دوباره سمبل رسیدن یک مرحله بالاتر بلوغ و درک است
[ترجمه گوگل]هر تجدید حیات یا تجدید حیات، رسیدن به یک مرحله بالاتری از بلوغ و فهم را نشان می دهد

9. This decade, however, has spawned a rebirth of sorts.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این دهه باعث ایجاد تولد دوباره انواع مختلف شده است
[ترجمه گوگل]این دهه، با این حال، تولد تازه ای از انواع را بوجود آورده است

10. The Alley has undergone a rebirth under Boyd, who became artistic director in 198
[ترجمه ترگمان]این شهر در سال ۱۹۸ تحت تاثیر بوید قرار گرفته است و در سال ۱۹۸ مدیر هنری شده است
[ترجمه گوگل]کوچه پس از تولد دوباره بوید، که در سال 1982 به عنوان مدیر هنری شناخته می شود، تحت بازجویی قرار گرفته است

11. Virtue came to follow and issue from spiritual rebirth, not to replace it or precede it.
[ترجمه ترگمان]تقوا به دنبال آن بود که از تجدید حیات معنوی پیروی کند، نه اینکه آن را جایگزین کند یا مقدم بر آن باشد
[ترجمه گوگل]فضیلت به پیروی از اخلاق معنوی پرداخت و نه آن را جایگزین نمود و یا پیش از آن

12. The 1980s saw a rebirth of conservative thinking.
[ترجمه ترگمان]دهه ۱۹۸۰ شاهد تجدید حیات تفکر محافظه کارانه بود
[ترجمه گوگل]دهه 1980 دوباره به تفکر محافظهکارانه پی برد

13. Snakes were universally powerful fertility and rebirth symbols.
[ترجمه ترگمان]مارها دارای باروری قوی و نماد تولد دوباره بودند
[ترجمه گوگل]مارها باروری و تولد دوباره قدرتمند بودند

14. These developments in turn contributed to the rebirth of various critical and intellectually sophisticated neo-Marxisms in the 1960s and 1970s.
[ترجمه ترگمان]این تحولات به نوبه خود، به تجدید حیات جدید و intellectually مدرن در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ کمک کرد
[ترجمه گوگل]این تحولات به نوبه خود به بازتولید نئومورکسیزم های مختلف انتقادی و فکری پیچیده در دهه های 1960 و 1970 کمک کرد

the rebirth of sciences and arts in the Islamic world

احیای علم و ادب در جهان اسلام


پیشنهاد کاربران

تسخیر


تولدتازه

تناسخ

تولد دوباره

Regenesis

حشر گردیدن. [ ح َگ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) دوباره زنده شدن :
آن ستون را دفن کرد اندر زمین
تا چو مردم حشر گردد یوم دین.
مولوی.


کلمات دیگر: