کلمه جو
صفحه اصلی

satisfied


معنی : راضی، سیرچشم، خرسند، خوشنود، سیر، خشنود
معانی دیگر : متقاعد، قانع

انگلیسی به فارسی

خوشنود،راضی،متقاعد،قانع،سیر


راضی، سیر، خشنود، خرسند، خوشنود، سیرچشم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: content.
متضاد: discontented, dissatisfied
مشابه: content, contented

- He was satisfied with his life and saw no reason to make any changes.
[ترجمه مجید ابوترابی] . . . و هیچ دلیلی نمی دید که بخواهد دنبال تغییر باشد
[ترجمه فریناز] اون از زندگیش راضی هست و هیچ مشکلی در زندیگش نمی بینه که زندگیشو عوض کنه
[ترجمه ترگمان] از زندگی خود راضی بود و دلیلی نمی دید که تغییر کند
[ترجمه گوگل] او از زندگی اش راضی بود و هیچ دلیلی برای تغییری نداشت
- Our aim is for customers to be satisfied.
[ترجمه ترگمان] هدف ما این است که مشتریان راضی باشند
[ترجمه گوگل] هدف ما این است که مشتریان راضی باشد

(2) تعریف: paid in full, as a debt.
متضاد: unfulfilled

- He feels a sense of relief, knowing that his debt is completely satisfied.
[ترجمه A.A] او احساس آرامش داره با علم به اینکه از وامش کاملا راضی است
[ترجمه ترگمان] او احساس آسودگی می کند، و می داند که بدهی اش کاملا راضی است
[ترجمه گوگل] او احساس تسکین می کند، دانستن اینکه بدهی او کاملا راضی است

(3) تعریف: having no further questions or arguments; convinced.
متضاد: unconvinced

- We're satisfied now; we need no further evidence.
[ترجمه ترگمان] حالا راضی شدیم؛ ما مدرک بیشتری لازم نداریم
[ترجمه گوگل] ما اکنون راضی هستیم ما هیچ شواهدی نداریم

• pleased, contented; satiated, gratified
if you are satisfied with something, you are pleased because you have got what you wanted.
if you are satisfied that something is true or has been done properly, you are convinced about this after checking it.

مترادف و متضاد

راضی (صفت)
acquiescent, satisfied, happy, content, willing

سیرچشم (صفت)
satisfied, contended, sated, satiated

خرسند (صفت)
satisfied, happy, content, glad

خوشنود (صفت)
satisfied, content, merry, gay, glad

سیر (صفت)
satiate, full, deep, satisfied, tired, somber, sombre, sombrous, having eaten enough, having had enough

خشنود (صفت)
satisfied, merry, gay, glad

جملات نمونه

1. nothing satisfied this student and he was always complaining
هیچ چیز این شاگرد را راضی نمی کرد و همیشه شکایت داشت.

2. i am satisfied with your work
از کار شما راضی هستم.

3. she is satisfied with her position in life
از وضع زندگی خودش راضی است.

4. i am perfectly satisfied with your work
من از کار شما کاملا خشنودم.

5. keep the customers satisfied
مشتریان را راضی نگه دار!

6. our prompt reply satisfied him
پاسخ بدون معطلی ما او را خرسند کرد.

7. she has completely satisfied our graduation requirements
او تمام اقدامات برای فارغ التحصیل شدن ما را انجام داده است.

8. the whole nation seems satisfied
قاطبه ی ملت راضی به نظر می رسد.

9. at the end everyone will be satisfied
سرانجام همه راضی خواهند بود.

10. he has no expectation of being satisfied for the work he does at the orphanage
او انتظار ندارد که در برابر کاری که در یتیم خانه می کند پاداش دریافت کند.

11. Are you satisfied with your new car?
[ترجمه ترگمان]از ماشین جدیدت راضی شدی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما با ماشین جدید خود راضی هستید؟

12. Just because I don't complain, people think I'm satisfied.
[ترجمه ترگمان]فقط به خاطر این که شکایت نمی کنم، مردم فکر می کنند که من راضی هستم
[ترجمه گوگل]فقط چون من شکایت نمی کنم، مردم فکر می کنند که من راضی هستم

13. We were perfectly satisfied with the outcome of the experiment.
[ترجمه ترگمان]ما کاملا از نتیجه این آزمایش راضی بودیم
[ترجمه گوگل]ما از نتایج آزمایش کاملا راضی بودیم

14. I'm not satisfied with his answer.
[ترجمه ترگمان]من از جواب او راضی نیستم
[ترجمه گوگل]من از پاسخ او راضی نیستم

15. They were satisfied with the new house.
[ترجمه ترگمان]از خانه جدید راضی بودند
[ترجمه گوگل]آنها با خانه جدید راضی بودند

16. Many people were not satisfied with the pace of change.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از سرعت تغییر راضی نبودند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم با سرعت تغییرات راضی نبودند

پیشنهاد کاربران

صدق می کند. برقرار است

خوشحال

صدق می کند

راضی شدن_راضی بودن

سیر، اشباع ( درشیمی )

ارضا کرده

are you satisfied with your job?
راضی ( خرسند یا خشنود ) هستید از شغل تون؟

خوشنود
You didn't make a mistake
You just have to be satisfied
Because you had to reach the others
😂� What a lucky pile
تو اشتباه نکردی
فقط باید راضی و قانع باشی
چون نوبت به بقیه هم باید میرسید
عجب هلوی تپل خوش شانسی بودی


برآورده شدن

راضی بودن

Claim satisfied = مطالبه برآورده شده

رضایت داشتن

( حقوق ) محقق شود

راضی
خرسند

مجاب شده ، مجاب شدن

در ریاضی به معنی صدق کردن و برآورده کردن می باشد


کلمات دیگر: