کلمه جو
صفحه اصلی

realizable


معنی : قابل درک، قابل تحقق، تحقق پذیر، نقد شدنی
معانی دیگر : قابل درک، قابل تحقق، نقد شدنی

انگلیسی به فارسی

تحقق پذیر


قابل درک، قابل تحقق، نقد شدنی


قابل اجرا است، قابل تحقق، تحقق پذیر، قابل درک، نقد شدنی


انگلیسی به انگلیسی

• can be made real, can be accomplished; can be made into real property; can be converted into cash (also realisable)
something, such as an idea or project, that is realizable, can be achieved or carried out because the necessary knowledge, equipment, or money is available.
in finance and commerce, something that is realizable can be carried out, sold, or made profitable easily, for example without any legal problems or official waiting period; a technical use.

مترادف و متضاد

قابل درک (صفت)
perceptible, knowledgeable, cognizable, comprehensible, realizable, imaginable, imaginal, scrutable

قابل تحقق (صفت)
realizable

تحقق پذیر (صفت)
realizable

نقد شدنی (صفت)
realizable

جملات نمونه

1. He doubted whether the plan was realizable in practice.
[ترجمه ترگمان]او شک داشت که آیا این برنامه عملی است یا نه
[ترجمه گوگل]او شک داشت که آیا طرح در عمل قابل اجرا بود

2. Is this a realizable goal?
[ترجمه رولّا] آیا این یک هدف قابل تحقق بود؟
[ترجمه ترگمان]این هدف realizable؟
[ترجمه گوگل]آیا این یک هدف قابل اجرا است؟

3. The structure, operation principle and realizable method of a sweep generator are introduced in this paper.
[ترجمه ترگمان]ساختار، اصل بهره برداری و روش قابل درک یک ژنراتور پاک سازی در این مقاله معرفی شده است
[ترجمه گوگل]ساختار، اصل عملیات و روش قابل اجرا ژنراتور جاروبرقی در این مقاله معرفی شده است

4. Compared with America, China has a lower net realizable value in exportation and is located in the low end of the value chain.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با آمریکا، چین دارای ارزش خالص lower در صادرات بوده و در انتهای پست زنجیره ارزش واقع شده است
[ترجمه گوگل]در مقایسه با آمریکا، چین در مقیاس صادراتی ارزش خالص قابل فروش را پایین تر می کند و در انتهای پایین زنجیره ارزش قرار دارد

5. It is realizable for the unit to pick up acoustic signal of different frequencies in a severe noisy background and single chip programmable shift and magnific.
[ترجمه ترگمان]این امر برای این واحد امکان پذیر است که سیگنال صوتی فرکانس های مختلف در یک پس زمینه پر سر و صدای شدید و تغییر قابل برنامه ریزی تک تراشه را انتخاب کند
[ترجمه گوگل]این واحد قابل اجرا است برای انتخاب سیگنال های صوتی فرکانس های مختلف در یک پس زمینه پر سر و صدا شدید و تغییر تک سیگنال قابل تغییر و بزرگ

6. In many cases this realizable wealth is not realized during the lifetime of the home owner.
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از موارد، این ثروت قابل تحقق در طول عمر صاحب خانه تحقق نمی یابد
[ترجمه گوگل]در بسیاری از موارد این ثروت قابل تحقق در طول عمر مالک خانه وجود ندارد

7. As for the present value, net realizable value, replacement cost measurement attributes, very few people involved.
[ترجمه ترگمان]همان طور که برای ارزش فعلی، ارزش خالص قابل فهم، مشخصه های سنجش هزینه جایگزین، افراد بسیار کمی درگیر هستند
[ترجمه گوگل]همانطور که برای ارزش فعلی، ارزش قابل فروش خالص، صفات اندازه گیری هزینه جایگزینی، تعداد کمی از افراد درگیر هستند

8. Why is it necessary to value stock at the lower of cost and net realizable value?
[ترجمه ترگمان]چرا باید ارزش سهام در پایین قیمت و ارزش خالص قابل تشخیص باشد؟
[ترجمه گوگل]چرا ضروری است ارزش سهام را با کمترین هزینه و ارزش قابل فروش خالص ارزش گذاری کند؟

9. The attempt by residents to develop in their own eyes a post-industrial ethic was not realizable without consequences and contradictions.
[ترجمه ترگمان]تلاش ساکنان برای توسعه در نظر خود یک اخلاق پس از صنعتی بدون عواقب و تناقض بود
[ترجمه گوگل]تلاش ساکنان برای ایجاد چشمانداز خود یک اخلاق پس از صنعت، بدون عواقب و تناقضات قابل اجرا نبود

10. Stocks purchased for resale and stocks at managed houses: at the lower of cost and net realizable value.
[ترجمه ترگمان]سهام هایی که برای فروش مجدد و سهام در خانه های مدیریت شده خریداری شده اند: در پایین قیمت و ارزش خالص قابل تشخیص
[ترجمه گوگل]سهام برای فروش مجدد و سهام در خانه های اداره شده در کمتر از هزینه و ارزش قابل فروش خالص خریداری شده است

11. Culture is derived as a historical force prior to the existence of any individual subject, but is only realizable through agency.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ به عنوان یک نیروی تاریخی پیش از وجود هر موضوع فردی به دست می آید، اما تنها از طریق نمایندگی قابل تشخیص است
[ترجمه گوگل]فرهنگ به عنوان یک نیروی تاریخی قبل از وجود هر موضوع فردی مشتق شده است، اما تنها از طریق آژانس قابل اجرا است

12. The link between urban form and transport was never clearer, but realizable solutions seemed as far away as ever.
[ترجمه ترگمان]ارتباط بین شکل شهری و حمل و نقل هیچ گاه روشن تر نشده بود، اما راه حل های قابل درک تا به حال به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]پیوند بین فرم شهری و حمل و نقل هرگز واضح تر نبود، اما راه حل های قابل اجرا به نظر می رسید که تا آن حد دور است

13. As it turned out, these ambitions proved only partly realizable in one retreat.
[ترجمه ترگمان]همانطور که معلوم شد، این جاه طلبی ها تنها تا حدودی در یک عقب نشینی تحقق یافته است
[ترجمه گوگل]همانطور که معلوم شد، این جاه طلبی ها تنها در یک عقب نشینی تنها تا حدی قابل اجرا بودند

14. However, it is a controversial issue on how to handle the old equipment's cash realizable value in the decision-making renewal, when calculating the overall cost.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این یک مساله بحث برانگیز در مورد چگونگی رسیدگی به ارزش نقدینگی تجهیزات قدیمی در تجدید تصمیم گیری در هنگام محاسبه هزینه کلی است
[ترجمه گوگل]با این حال، مسئله بحث برانگیز در مورد چگونگی ارزیابی ارزش نقدینگی نقدی تجهیزات قدیمی در بازپرداخت تصمیم گیری، هنگام محاسبه هزینه کلی است

پیشنهاد کاربران

دست یافتنی ؛ نقد شدنی

# a realizable goal
# He doubted whether the plan was realizable in practice
# the company's realizable assets


کلمات دیگر: