کلمه جو
صفحه اصلی

samovar


معنی : سماور
معانی دیگر : (روسی) سماور، روسی است سماور

انگلیسی به فارسی

(روسی است) سماور


سماور


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a metal urn with an internal heating device and a spigot used esp. in Russia and other parts of the former Soviet Union to heat water for tea.

• metal urn for boiling water for tea (common in russia)

مترادف و متضاد

سماور (اسم)
samovar

جملات نمونه

1. the samovar fell on mahvash and scalded half of her body
سماور روی مهوش افتاد و نیمی از تن او را سوزاند.

2. the vapor coming out of the samovar
بخاری که از سماور بیرون می آمد

3. He forgot about the Opera House, the samovar, and home.
[ترجمه ترگمان]به یاد خانه اپرا و سماور و خانه رفت
[ترجمه گوگل]او درباره اپرا، سماور و خانه را فراموش کرد

4. He bought the samovar as is from an antique dealer.
[ترجمه ترگمان]سماور را هم از یک دلال عتیقه خریده بود
[ترجمه گوگل]او سماور را به عنوان یک فروشنده عتیقه خریداری کرد

5. When the samovar was empty, Rostov took up the cards and proposed a game of "Kings" with Marya Hendrihovna.
[ترجمه ترگمان]وقتی سماور خالی شد راستوف ورق ها را برداشت و با ماریا Hendrihovna بازی کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که سماور خالی بود، روستوف کارت ها را گرفت و بازی مارسا هندریووونا را با پادشاهان انجام داد

6. Each car had a giant samovar full of hot tea that was served along with black bread by an elderly woman.
[ترجمه ترگمان]هر اتومبیل یک سماور بزرگ پر از چای داغ داشت که همراه با نان سیاه همراه با یک زن سالخورده سرو می شد
[ترجمه گوگل]هر ماشین یک سگدار غول پیکر پر از چای داغ بود که همراه با نان سیاه در یک زن سالخورده بود

7. After searching and seeking and hunting the Russian Samovar can now be yours!
[ترجمه ترگمان]پس از جست و جوی و جست و جوی the روسی، حالا مال تو خواهد شد!
[ترجمه گوگل]پس از جستجوی و جستجو و شکار سماور روسیه اکنون می تواند مال شما باشد!

8. The corridor – and in particular the all-important samovar dispensing boiling water at the end of it – was also the place to socialise.
[ترجمه ترگمان]این راهرو - و مخصوصا سماور بسیار مهم که آب جوش را در انتهای آن ریخت - محل معاشرت هم بود
[ترجمه گوگل]راهرو - و به ویژه سماور که همه چیز مهمی است که آب جوش را در انتهای آن قرار می دهد نیز جایگاه اجتماعی بود

9. A specialist who authenticated the antique samovar.
[ترجمه ترگمان]یک متخصص که این سماور عتیقه را تایید کرد
[ترجمه گوگل]یک متخصص که سماور عتیقه را تأیید کرد

10. We finished with an ice-cream sweet and mugs of hot tea from the samovar on the table.
[ترجمه ترگمان]با یک فنجان چای شیرین و فنجان چای داغ که روی میز بود، کارمان تمام شد
[ترجمه گوگل]ما با یک بستنی شیرین و لیوان چای داغ از سماور بر روی میز تکمیل کردیم

11. Then old Peter took his big coat off and lifted down the samovar from the shelf.
[ترجمه ترگمان]آن وقت، پیتر پیر کتش را برداشت و سماور را از روی قفسه برداشت
[ترجمه گوگل]سپس پیر پیر، کت بزرگ خود را برداشت و سماور را از قفسه برداشت

12. Old Peter threw in the lighted sticks and charcoal, and made a draught to draw the heat, and then set the samovar on the table with the little fire crackling in its inside.
[ترجمه ترگمان]پیتر پیر چوب روشن و زغال چوب را پرتاب کرد و جرعه ای نوشید و سماور را روی میز گذاشت و آتش بخاری را روشن کرد
[ترجمه گوگل]پیر پیتر، چوبهای روشن و زغال چوب را پرتاب کرد و یک پیش نویس را برای گرما کشید و سپس سماور را روی میز گذاشت و کمی کوچکتر از آن در داخل آن قرار گرفت

13. Now the men had finished their beers and were stirring. They stood when Georgi rose from his chair behind the bar to fill his teacup at the steaming samovar.
[ترجمه ترگمان]اکنون مردان آبجو خود را جمع کرده بودند و تکان می خوردند هنگامی که Georgi از روی صندلی اش برخاسته و فنجان چایش را پر کرده بود، ایستاده بودند و فنجان چایش را پر می کرد
[ترجمه گوگل]حالا مردان آبجو خود را به پایان رسانده بودند و هم زده بودند آنها ایستادند، هنگامی که جورجی از صندلی خود را در پشت نوار بیدار کرد تا اتاقش را با سماور بخار پر کند


کلمات دیگر: