کلمه جو
صفحه اصلی

tangy


معنی : زبانه دار، دارای مزه تند
معانی دیگر : دارای مزه ی تند و خوشایند

انگلیسی به فارسی

زبانه دار، دارای مزه تند


تنگی، زبانه دار، دارای مزه تند


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: tangier, tangiest
مشتقات: tanginess (n.)
• : تعریف: having a tang, as in taste or smell.
متضاد: bland

- It was a tangy salad dressing made with plenty of lime.
[ترجمه ترگمان] یه سالاد مخلوط تند با مقدار زیادی لیمو درست شده بود
[ترجمه گوگل] این یک ساندویچ سالم است که با مقدار زیادی آهک ساخته شده است

• having a tang, having a sharp taste or odor
a tangy flavour or smell is one that is sharp, especially a flavour like lemon juice or a smell like that of sea air.

مترادف و متضاد

زبانه دار (صفت)
tangy

دارای مزه تند (صفت)
tangy

sharp, spicy


Synonyms: appetizing, aromatic, biting, bitter, fiery, flavorful, flavorsome, harsh, highly seasoned, hot, peppery, piquant, pungent, salty, seasoned, sweet, tart, tasty, vinegary, zesty, zippy


جملات نمونه

1. Without a cold biting, nothing is tangy incense.
[ترجمه ترگمان]بدون گاز سوز هیچ چیز بخور و بخور نیست
[ترجمه گوگل]بدون گزش سرد، هیچ چیز بخور لجن نیست

2. She breathed in the crisp, tangy air and realized that it was almost autumn.
[ترجمه ترگمان]در هوای گرم و تند نفس می کشید و متوجه شد که تقریبا پاییز است
[ترجمه گوگل]او در هوا واضح و آرونی نفوذ کرد و متوجه شد که تقریبا پاییز است

3. It becomes indelibly graced with his tangy inner voicings and mix of the cerebral and the visceral.
[ترجمه ترگمان]آن به صورت محو نشدنی درونی و ترکیبی از مغز و امعا و احشا درونی او می شود
[ترجمه گوگل]با خراش داخلی درخشان و مخلوطی از مغز و عروق ظاهر می شود

4. Chesarynth sucked in another breath of the sweet, tangy air and melted into the crowd, shuffling inside with the rest.
[ترجمه ترگمان]نفس عمیق دیگری از هوای شیرین و تند جاری شد و در میان جمعیت آب شد و با دیگران داخل شد
[ترجمه گوگل]Chesarynth در یکی دیگر از نفس های هوا شیرین، لکه دار مکیده و به جمعیت ذوب شده، در داخل با بقیه shuffling

5. In small quantities it adds a tangy richness to mince pies and Christmas pudding.
[ترجمه ترگمان]در مقادیر کم، طعم تند و تندی به کلوچه و پودینگ کریسمس اضافه می کند
[ترجمه گوگل]در مقادیر کمی آن را به غنای آهکی به میمون کیک و پودینگ کریسمس اضافه می کند

6. Try the tangy, tart coleslaw or the potato salad.
[ترجمه ترگمان]مزه تند، تارت میوه و یا سالاد سیب زمینی را امتحان کنید
[ترجمه گوگل]سیب زمینی، سیب زمینی و یا سیب زمینی سیب زمینی را امتحان کنید

7. A few drops of tangy lemon oil in the bath will freshen up a hot and clammy patient.
[ترجمه ترگمان]چند قطره روغن لیمو ترش در حمام، یک بیمار گرم و مرطوب را تازه خواهد کرد
[ترجمه گوگل]چند قطره از روغن لیمو لازانیایی در حمام، یک بیمار داغ و چسبی را تازه می کند

8. He cut it up lengthways and its tangy smell flooded out.
[ترجمه ترگمان]آن را برداشت و بوی تند و تند آن را پر کرد
[ترجمه گوگل]او آن را به طور طولانی برش داد و بوی تند و تیز او را سوزاند

9. It comes with a tangy coarse-grained mustard sauce.
[ترجمه ترگمان] با سس تند سس خردل میاد
[ترجمه گوگل]آن را با یک سس خردل خشک درشت دانه ای ظاهر می شود

10. It brightens traditional noodle soups and adds a tangy note to spring rolls.
[ترجمه ترگمان]سوپ نودل سنتی را روشن می کند و یک یادداشت تند و تند به rolls بهاره اضافه می کند
[ترجمه گوگل]این سوپ رشته فرنگی سنتی را روشن می کند و یک یادداشت لکه دار برای رول های بهار اضافه می کند

11. Soft and ripe, with tangy pear, fig, apple and spice flavors that linger on the palate.
[ترجمه ترگمان]نرم و رسیده، با گلابی تند، انجیر، سیب و طعم های ادویه که روی ذائقه ثابت می ماند
[ترجمه گوگل]نرم و رسیده، با گلابی لازانی، انجیر، سیب و طعم ادویه که در قعودی قرار دارد

12. The tea goes with this tangy lemon tart perfectly.
[ترجمه ترگمان]چای با این آب نبات لیمویی عالی است
[ترجمه گوگل]چای با این چاشنی لیمو لازانی به طور کامل می رود

13. We love its thick, creamy texture and tangy taste.
[ترجمه ترگمان]ما عاشق بافت ضخیم و لطیف آن و طعم تند آن هستیم
[ترجمه گوگل]ما بافت ضخیم، خامه ای و طعم لازانیا را دوست داریم

14. They taste tart and sweet and tangy.
[ترجمه ترگمان]مزه شیرینی و شیرین و تند می دهند
[ترجمه گوگل]آنها طعم تلخ و شیرین و تند و زننده دارند

پیشنهاد کاربران

مزه تند


کلمات دیگر: