کلمه جو
صفحه اصلی

sadness


معنی : خفگی، نژندی، سوگ، غمگینی
معانی دیگر : دلتنگی، حزن

انگلیسی به فارسی

غمگینی، سوگ، خفگی، نژندی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the state, condition, or quality of being sad, unhappy, or regretful.
مترادف: sorrow, unhappiness
متضاد: cheer, euphoria, gladness, happiness, mirth
مشابه: blues, calamity, dejection, depression, despondency, gloom, grief, heartache, melancholy, woe

• unhappiness, despondency; regretfulness, state of being filled with grief

مترادف و متضاد

خفگی (اسم)
asphyxia, suffocation, asphyxiation, despondency, sadness

نژندی (اسم)
sorrow, sadness, melancholy

سوگ (اسم)
sorrow, sadness, mourning

غمگینی (اسم)
sorrow, sadness

جملات نمونه

1. sadness is the keynote of these stories
حزن زمینه ی اصلی این داستان ها را تشکیل می دهد.

2. intense sadness fell upon me again
حزن شدید دوباره بر من مستولی شد.

3. a suggestion of sadness in her voice
اثری از حزن در صدایش

4. the memory eked her sadness
آن خاطره غم او را بیشتر کرد.

5. there was a note of sadness in her voice
صدای او دارای لحن محزونی بود.

6. there was a shade of sadness in her voice
صدای او دارای اثرات خفیفی از اندوه بود.

7. there was a touch of sadness in what she said
حرف هایی که می زد بااندکی حزن آمیخته بود.

8. Sadness and gladness succeed each other.
[ترجمه ترگمان]غم و اندوه به جای یکدیگر به موفقیت می رسند
[ترجمه گوگل]غم و اندوه و خوشبختی یکدیگر را به موفقیت می رسانند

9. What's the reason for his sadness?
[ترجمه ترگمان]علت ناراحتی او چیست؟
[ترجمه گوگل]دلیل غم و اندوه او چیست؟

10. Can't help sadness, then slowly learned to hide.
[ترجمه ترگمان]نمی تواند به غم کمک کند، بعد آرام گرفت تا پنهان شود
[ترجمه گوگل]نمی تونم غمگین باشم، بعد به آرامی یاد گرفتم پنهان کنم

11. Sadness is easier because its surrender.
[ترجمه ترگمان]اندوه به خاطر تسلیم شدن آن آسان تر است
[ترجمه گوگل]گناه آسان تر است زیرا تسلیم آن است

12. All that money brought nothing but sadness and misery and tragedy.
[ترجمه ترگمان]همه این پول ها جز اندوه و غم و اندوه چیزی باخود نیاورده بود
[ترجمه گوگل]همه این پول چیزی جز غم و اندوه و مصیبت و تراژدی به بار نمی آورد

13. How much growth is needed to cover the sadness out of a mirage.
[ترجمه ترگمان]برای پوشاندن اندوه از یک سراب چقدر رشد لازم است
[ترجمه گوگل]برای پوشش غم و اندوه از یک معبد، چقدر رشد لازم است

14. Sadness and gladness succeed one another.
[ترجمه ترگمان]غم و شادی جانشین یکدیگر می شوند
[ترجمه گوگل]غم و اندوه و خوشبختی یکی دیگر از موفقیت هاست

15. No amount of discourse is sadness for the prelude.
[ترجمه ترگمان]هیچ مقدار از گفتمان برای مقدمه غم انگیز نیست
[ترجمه گوگل]بدون گفت و گو غم انگیز برای مقدماتی است

16. Do n't let the sadness of your past and the fear of your future ruin the happiness of your present.
[ترجمه ترگمان]نگذار اندوه گذشته تو و ترس آینده تو، سعادت present را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید غم و اندوه گذشته شما و ترس از آینده شما، شادی شما را از بین ببرد

پیشنهاد کاربران

غصه داری

غم، ناراحتی, grief

اندوه , غم , ناراحتی

غصه، ماتم

sadness ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: غمگینی
تعریف: یکی از حالات هیجانی که فرد در آن، گاه بدون علت، احساس غم می کند


کلمات دیگر: