1. don't tarry or the train will leave
تاخیر نکن والا ترن خواهد رفت.
2. we did not tarry long before the gate was opened
پیش از باز شدن دروازه زیاد انتظار نکشیدیم.
3. we had no reason to tarry in yazd
دلیلی نداشت که در یزد توقف کنیم.
4. Tarry awhile at this charming country inn.
[ترجمه ترگمان]مدتی در این مسافرخانه فریبنده کوچک درنگ کنید
[ترجمه گوگل]برای مدت زمان زیادی در این کشور جذاب کشور بمانید
5. He'll tarry in the town for a few days.
[ترجمه ترگمان]چند روزی در شهر می ماند
[ترجمه گوگل]او چند روز در شهر ساکن خواهد شد
6. The tourists will tarry at an inn.
[ترجمه ترگمان]The در مسافرخانه اقامت می کنند
[ترجمه گوگل]گردشگران در یک کاروانسرا ساکن خواهند شد
7. tarry stones from the garage roof.
[ترجمه ترگمان]سنگ های قدیمی از سقف گاراژ
[ترجمه گوگل]سنگ ها را از سقف گاراژ بردارید
8. They chase and frolic, tarry, turn loops; they make croaks, high cries, and rattling sounds.
[ترجمه ترگمان]سر و کول هم با صدای گرفته و بلند، در حالی که با صدای گرفته و فریادهای بلند خر خر می کنند، با صدای گرفته و خر خر خر خر می کنند
[ترجمه گوگل]آنها تعقیب و فریاد می زنند، دراز می کشند، حلقه ها را نوازش می کنند؛ آنها کوره ها، گریه های بلند و صدای گریه می کنند
9. Why then does the blessing so often tarry?
[ترجمه ترگمان]پس چرا این موهبت است که غالبا در آن درنگ می کند؟
[ترجمه گوگل]چرا پس از این، نعمتها اغلب باقی می مانند؟
10. Do not tarry on the way.
[ترجمه ترگمان]تو راه معطل نکن
[ترجمه گوگل]در راه نمانید
11. Would ye tarry for them till they were grown?
[ترجمه ترگمان]آیا شما آن قدر درنگ می کنید تا بزرگ شوند؟
[ترجمه گوگل]آیا تا زمانی که آنها رشد کرده اید، برای آنها بمانید؟
12. Tarry stones from the garage roof.
[ترجمه ترگمان]سنگ های گاراژ را معطل کنید
[ترجمه گوگل]سنگ را از سقف گاراژ بردارید
13. Then said Joab, I may not tarry thus with thee.
[ترجمه ترگمان]سپس گفت: پس من ممکن است در این خصوص با تو درنگ نکنم
[ترجمه گوگل]سپس جواد گفت: من این را با تو نپسندیده ام
14. Why do you tarry so long?
[ترجمه ترگمان]چرا این قدر طولش می دهی؟
[ترجمه گوگل]چرا شما خیلی طول می کشد؟