کلمه جو
صفحه اصلی

receptive


معنی : پذیرا، شنوا، حاضر بقبول
معانی دیگر : قبول کننده، (اندام های حسی) پذیرنده، دریاب، ستانگر، رجوع شود به: sensory، پذیرنده

انگلیسی به فارسی

پذیرنده، پذیرا، شنوا، حاضر بقبول


پذیرش، پذیرا، شنوا، حاضر بقبول


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: receptively (adv.), receptiveness (n.)
(1) تعریف: capable of or willing to receive.
متضاد: unreceptive
مشابه: absorbent, alert, amenable, capable, friendly, open, pliable, responsive, sensitive

- Fortunately, the patient's body was receptive to the transplant.
[ترجمه ترگمان] خوشبختانه بدن بیمار پذیرای پیوند بود
[ترجمه گوگل] خوشبختانه، بدن بیمار به پیوند پیوسته بود

(2) تعریف: open and willing to accommodate new thoughts and ideas.
مترادف: amenable, open
متضاد: unreceptive
مشابه: flexible, interested, responsive, sensitive

- Her mother was surprisingly receptive to the idea of having the wedding outdoors.
[ترجمه ترگمان] مادرش به طرز شگفت انگیزی پذیرای ایده ازدواج در فضای باز بود
[ترجمه گوگل] مادرش شگفت آور به ایده داشتن عروسی در خارج از منزل بود

• accepting, taking in; open to ideas, open to suggestions
a receptive person is willing to consider and accept new ideas and suggestions.

مترادف و متضاد

open to new ideas


پذیرا (صفت)
acceptable, receptive, amendable

شنوا (صفت)
receptive

حاضر به قبول (صفت)
receptive

Synonyms: acceptant, acceptive, accessible, alert, amenable, approachable, bright, favorable, friendly, hospitable, influenceable, interested, observant, open, open-minded, open to suggestions, perceptive, persuadable, pushover, quick on the uptake, ready, recipient, responsive, sensitive, suggestible, susceptible, swayable, sympathetic, welcoming, well-disposed


Antonyms: unfriendly, unreceptive


جملات نمونه

1. old men who are not receptive to new ideas
پیرمردانی که پذیرای عقاید تازه نیستند

2. The voters had seemed receptive to his ideas.
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان به نظر او پذیرای ایده های وی بودند
[ترجمه گوگل]رأی دهندگان به ایده های خود پذیرفته بودند

3. He is not very receptive to my suggestions.
[ترجمه ترگمان]او پذیرای پیشنهادها من نیست
[ترجمه گوگل]او به پیشنهادات من بسیار پذیرا نیست

4. You might find them in a more receptive mood tomorrow.
[ترجمه ترگمان]تو ممکنه فردا اونا رو درک کنی
[ترجمه گوگل]شما ممکن است آنها را در یک رویکرد بیشتر جذب فردا پیدا کنید

5. The government is not receptive to the idea of a Freedom of Information Act.
[ترجمه ترگمان]دولت پذیرای ایده آزادی عمل اطلاعات نیست
[ترجمه گوگل]دولت به ایده قانون آزادی اطلاعات دست نیافته است

6. He gave an impressive speech to a receptive audience.
[ترجمه ترگمان]او سخنرانی چشمگیری را به شنوندگان پذیرا نشان داد
[ترجمه گوگل]او یک سخنرانی قابل توجه را به یک مخاطب پذیرنده داد

7. Being receptive and responding rapidly even to minor complaints is an indicator that the school cares.
[ترجمه ترگمان]پذیرا بودن و واکنش سریع به شکایات جزئی نشانه این است که مدرسه اهمیت می دهد
[ترجمه گوگل]پذیرش و پاسخ سریع به حتی شکایات جزئی، شاخصی است که مدرسه مراقبت می کند

8. What is usually found is cells with massive receptive fields with very non-specific receptive field properties.
[ترجمه ترگمان]آنچه معمولا یافت می شود، سلول هایی است که دارای زمینه های جذب گسترده با ویژگی های field receptive هستند
[ترجمه گوگل]معمولا وجود سلول هایی با زمینه های جذب عظیم با خواص فیلد گیرنده بسیار غیر خاص است

9. Similarly, the war provided a receptive atmosphere for a reappraisal of the economic and recreational role of the countryside.
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، جنگ جو پذیرای ارزیابی مجدد نقش اقتصادی و تفریحی در ییلاقات بود
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، جنگ یک فضای پذیرش را برای بازنگری نقش اقتصادی و تفریحی حومه فراهم کرد

10. In situations like this, when you are receptive to the point of rawness, you become acutely aware of it.
[ترجمه ترگمان]در شرایطی مانند این، وقتی شما پذیرای نقطه خامی هستید، کاملا از آن آگاه می شوید
[ترجمه گوگل]در شرایطی مانند این، زمانی که شما در معرض رضایت هستید، به شدت از آن آگاه می شوید

11. The President was not receptive to this advice, and relations between him and the Speaker became strained from here on in.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور پذیرای این پند نبود و روابط بین او و سخنگو از اینجا به درون کشیده شد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور این توصیه ها را پذیرفت، و روابط میان وی و سخنران از این جا در جریان نبود

12. Still, when presented to a receptive mind, Sketchpad could twist that mind into a pretzel.
[ترجمه ترگمان]با این حال، هنگامی که ذهن receptive را به خود جلب کرد، sketchpad می توانست آن ذهن را به صورت چوب شور تبدیل کند
[ترجمه گوگل]با این حال، هنگامی که به یک ذهن جذام ارائه می شود، Sketchpad می تواند این ذهن را به یک گربه تبدیل کند

13. Few other places on earth would be so receptive to the use of performance measures.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از مکان های دیگر روی زمین بسیار پذیرای استفاده از معیارهای عملکرد خواهند بود
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از مکان های دیگر بر روی زمین به اندازه استفاده از اقدامات عملکردی قابل پذیرش است

14. Virtually anything waved around in the receptive fields of these cells will evoke a response under the right conditions.
[ترجمه ترگمان]تقریبا هر چیزی که در زمینه پذیرنده این سلول ها حرکت می کند، واکنش را تحت شرایط مناسب فرا خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]تقریبا هر چیزی که در زمینه های پذیرفته شده این سلول ها حرکت می کند پاسخی را تحت شرایط مناسب تحریک می کند

old men who are not receptive to new ideas

پیرمردانی که پذیرای عقاید تازه نیستند


پیشنهاد کاربران

پذیرنده

قابل درک

پذیرا
مشتاق

دعوت کننده

مقبول

. able or quick to receive knowledge, ideas, etc
ready or willing to receive favorably
capable of or qualified for receiving
open to arguments, ideas, or change

پذیرشی

متقاعد به انجام کاری و مانند آن

persuade

appeal


کلمات دیگر: